اندیشه سیاسی
بهزاد یزدانی؛ حسینعلی نوذری
چکیده
چکیدههدف این مقاله بررسی جایگاه اخلاق در نظام فلسفه سیاسی تامس هابز، فیلسوف سیاسی انگلیسی قرن هفدهم است. اگرچه، به زعم محققان اندیشه سیاسی، وی نخستین فیلسوف بزرگ سیاسی مدرن دانسته شده است؛ اما، برجستگی فلسفه سیاسی اصیل و تاثیرگذارش نتوانسته فلسفه اخلاقش را از دید محققان برجسته امروز پنهان نماید. هابز که واضع نظریه حاکم سیاسی با قدرت ...
بیشتر
چکیدههدف این مقاله بررسی جایگاه اخلاق در نظام فلسفه سیاسی تامس هابز، فیلسوف سیاسی انگلیسی قرن هفدهم است. اگرچه، به زعم محققان اندیشه سیاسی، وی نخستین فیلسوف بزرگ سیاسی مدرن دانسته شده است؛ اما، برجستگی فلسفه سیاسی اصیل و تاثیرگذارش نتوانسته فلسفه اخلاقش را از دید محققان برجسته امروز پنهان نماید. هابز که واضع نظریه حاکم سیاسی با قدرت مطلقه است، چگونه میتواند واجد نظریه اخلاقی باشد؟ بدون شک، دغدغه هابز نظم، صلح و امنیت بوده است و از اینرو، با آمیختگی فلسفه اخلاق (قوانین طبیعی) و فلسفه سیاسی (قوانین مدنی) و ارائه نگاهی اخلاقی به صیانت نفس انسانها، نظامی میسازد متشکل از بایدها و نبایدهای مبتنی بر توصیف سرشت انسان برای تشکیل دولتی صلحآمیز با ابتنا بر نظریه قرارداد اجتماعی. خاستگاه فلسفه اخلاق وی، نظریه قانون طبیعی است که نظریه حقوق طبیعی را نیز شامل میشود. قانون طبیعی و حقوق طبیعی دو بنیانی هستند که به ترتیب، هابز نظریه اخلاق و سیاست خود را بر آنها بنا کرده است. فلسفه اخلاقی هابز نقطه شروع بنیادینی است که فلسفه سیاسی او از آن بسط یافته است. وی، در لویاتان ادعا میکند که یگانه فلسفه اخلاقی درست و حقیقی را فراهم آورده است. به دلیل تاثیرگذاری اندیشههای هابز بر سیاست کشورهای غربی و تقریرهای انحصاری و استبدادی از اندیشههای این متفکر تاثیرگذار و مهم، بررسی تفاوت و تمیز نظریه اخلاقی وی از ساحت سیاسی تفکرات او و تاکید بر دارابودن نظریه اخلاقی توسط وی از اهمیتی دوچندان برخوردار است.
اندیشه سیاسی
محمد عبداله پور چناری
چکیده
هدف این مقاله تحلیل نحوه فروپاشی دولتهای تازه تأسیسشده در دوران مدرن از نظر هابز است. این امر مستلزم واکاوی استعاره هابز از فروپاشی آنهم از منظر شناختی، یعنی «بهیموت» است. اگرچه استعاره لویاتان دلالت بر تأسیس دارد نه فروپاشی، اما در نزد هابز، استعاره بهیموت واجد معانی دوگانه «فروپاشی» و «سقوط» است: اولی ...
بیشتر
هدف این مقاله تحلیل نحوه فروپاشی دولتهای تازه تأسیسشده در دوران مدرن از نظر هابز است. این امر مستلزم واکاوی استعاره هابز از فروپاشی آنهم از منظر شناختی، یعنی «بهیموت» است. اگرچه استعاره لویاتان دلالت بر تأسیس دارد نه فروپاشی، اما در نزد هابز، استعاره بهیموت واجد معانی دوگانه «فروپاشی» و «سقوط» است: اولی دلالت بر امر «ذهنی» و دومی دلالت بر امر «حقوقی» دارد. منشأ این استعاره در کتاب ایوب و خنوخ حاکی از اهمیت و معنای «سیاسی-شناختی» آن است. هابز بر این نظر بود که اساس دولت مدرن ریشه در «حرکت فیزیکی» دارد، که وقتی «باور» به حرکت از بین برود، دیگر آن وجود نخواهد داشت. وقوع این امر در وضع مدنی، نشان از فروپاشی دولت، یعنی قبل از سقوط و انحلال قانونی آن، دارد. سقوط و انحلال به معنای از دست دادن حاکمیت سیاسی و حق اعمال آن است. در این خصوص، هابز دو نوع باور سیاسی فروپاشی را شناسایی میکند: یکی باور «رستگاری» توسط اسکو لاستیکهای مذهبی و دیگری، باور «رهایی» توسط قدرتطلبان مجلس. باور اول خواهان تمرد از قدرت سیاسی، به دلیل فقدان اعتبار شرعی بود و باور دوم نیز خواهان رهایی مردم مظلوم و منکوب از قدرت سلطنت، به دلیل فقدان اعتبار مردمی بود. اما راهحل هابز، باور «رهسپاری» (سرسپردگی) به قدرت مطلق بود و هدفش اینکه افراد را از طریق آموزش «ترس» به جای اقناع، مطیع قدرت عمومی دولت کند. این رویکرد به دنبال جلوگیری از فروپاشی دولتهای تازه تأسیس و تضمین تداوم و بقای آنهاست. در مقابل، آنچه اهمیت دارد وجه شناختی باور است. اگر باور به ترس در میان سوژههای سیاسی از بین برود، آنگاه دولت در حیات ذهنی خود فروپاشیده است، حتی اگر در قلمرو فیزیکی خود از طریق نیروی قانون و اقتدار تداوم داشته باشد.
اندیشه سیاسی
احسان کاظمی؛ مرتضی کاظمی بره بی چاست
چکیده
تلاش برای رمزگشایی از پیچیدگیهای اندیشه سیاسی یونان باستان بهعنوان خاستگاه دانش سیاست، همچنان مورد توجه اهل فن است، به طوری که از نظرگاههای مختلف به تدقیق در چگونگی شکلگیری و شرایط ظهور اندیشه سیاسی و ماهیت و چیستی آن در یونان باستان پرداخته شد و بسته به نظام تحلیلی اندیشمندان، عوامل مختلفی چون نظام حکمرانی، فرهنگ و جغرافیا ...
بیشتر
تلاش برای رمزگشایی از پیچیدگیهای اندیشه سیاسی یونان باستان بهعنوان خاستگاه دانش سیاست، همچنان مورد توجه اهل فن است، به طوری که از نظرگاههای مختلف به تدقیق در چگونگی شکلگیری و شرایط ظهور اندیشه سیاسی و ماهیت و چیستی آن در یونان باستان پرداخته شد و بسته به نظام تحلیلی اندیشمندان، عوامل مختلفی چون نظام حکمرانی، فرهنگ و جغرافیا در شکلگیری و برساخت اندیشه سیاسی در یونان باستان اهمیت پیدا میکند. در همین راستا هدف این پژوهش «تحلیل نقش و جایگاه نظام دولتشهری در تکوین اندیشه سیاسی یونان باستان است». سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از «ظهور نظام دولتشهری چه تأثیری در شکلگیری اندیشه سیاسی در یونان باستان داشته است؟ فرضیه پژوهش بدین نحو مطرح میشود که: « نظام دولتشهری نه صرفاً به عنوان یک نظام سیاسی بلکه در قامت یک گفتمان مسلط نه تنها به مناسبات سیاسی روزمره در یونان باستان تعین میبخشید؛ بلکه نقشی انکارناپذیر در نضج تفکر سیاسی و ماهیت آن داشته است. به بیان دیگر، اندیشه سیاسی به عنوان یک دانش تاریخی از قواعد چگونگی شکلگیری و تحول در گفتمانها پیروی میکند». در همین راستا روششناسی پژوهش شاهد سه مرحله در شکلگیری گفتمان دولتشهری و در نتیجه تکوین اندیشه سیاسی در یونان باستان هستیم. مرحله نخست ظهور بحران در گفتمان سلطنت (مونارک). مرحله دوم شکلگیری و تثبیت گفتمان دولتشهری به عنوان گفتمان هژمون، مرحله سوم مفصلبندی عناصر گفتمانی اندیشه سیاسی که حول یک دال مرکزی (دولتشهر) معنا پیدا میکنند. لازم به ذکر است نگارنده از تحلیل گفتمان به عنوان روش و چارچوب نظری پژوهش بهره میبرد.
اندیشه سیاسی
حسین غلامی؛ وحیدرضا معصومی
چکیده
این نوشتار بر آن است با بررسی یکی از سنتهای دیرپای موجود در فلسفه سیاسی غرب، یعنی سنت جمهوریخواه، مبانی و اصولی را بیان کند که با استفاده از آن میتوان ضرورت و جایگاه اصل حداقل بودن را در سیاستگذاری کیفری نوین مشخص کرد. اصلی که در کنار سایر اصول سنت جمهوریخواه، برای ایجاد یک جامعه با شهروندانی آزاد و دولتی مسئولیتپذیر در قبال ...
بیشتر
این نوشتار بر آن است با بررسی یکی از سنتهای دیرپای موجود در فلسفه سیاسی غرب، یعنی سنت جمهوریخواه، مبانی و اصولی را بیان کند که با استفاده از آن میتوان ضرورت و جایگاه اصل حداقل بودن را در سیاستگذاری کیفری نوین مشخص کرد. اصلی که در کنار سایر اصول سنت جمهوریخواه، برای ایجاد یک جامعه با شهروندانی آزاد و دولتی مسئولیتپذیر در قبال حوزه سلطه شهروندان، ضروری است. در سنت جمهوریخواه مفهوم آزادی به مثابه عدم سلطه جایگزینی است برای مفهوم آزادی به مثابه عدم مداخله که توسط سنت لیبرال طرحشده است و هدف اصلی آن محدود کردن حوزه سلطه دولت در مواجهه با شهروندان است. اگرچه سنت جمهوریخواه اساساً پروژهای متعلق به علوم سیاسی است؛ اما به دلیل توجه به چگونگی تنظیم رابطه دولت و شهروندان، اثرات عمیقی در علوم دیگر از جمله سیاستگذاری کیفری داشته است. اثر این دیدگاه را در حوزه سیاستگذاری کیفری میتوان در شکلگیری نگاهی انتقادی نسبت به عدالت کیفری مدرن و تلاش برای تعدیل و ارائه جایگزینهایی برای جرم انگاری دید. در این پژوهش با استفاده از یک روش توصیفی-تحلیلی و به صورت کتابخانهای این ایده طرح میشود که سنت جمهوریخواه نسبت به علوم اجتماعی مدرن نگاهی انتقادی دارد که از مفهوم آزادی به مثابه عدم سلطه نشئت میگیرد. همچنین این فرضیه مطرح میگردد که این نگاه انتقادآمیز در نهایت منتهی به تأمین مبانی نظری کافی برای فاصله گرفتن از حقوق کیفری مدرن و تقویت اصل حداقل بودن حقوق جزا شده است.
اندیشه سیاسی
رضا جاوید
چکیده
ناصرالدین شاه بعد از جنبشِ تنباکو به قدرتِ الاهیاتِ سیاسی در دستِ علما و مراجع دینی واقف شد. او که با سفر به فرنگ شیفته معماری مدرن هم شده بود تصمیم به ساختِ بزرگترین تالارِ نمایش نامه سوزناکِ ایرانی به نامِ " تکیه دولت" گرفت. این بنا، از مکانی صرف فراتر می رفت و از ساخت تا ویرانی اش در دوره پهلوی، حاملِ نشانه ها و دلالت های روشنی از الاهیاتِ ...
بیشتر
ناصرالدین شاه بعد از جنبشِ تنباکو به قدرتِ الاهیاتِ سیاسی در دستِ علما و مراجع دینی واقف شد. او که با سفر به فرنگ شیفته معماری مدرن هم شده بود تصمیم به ساختِ بزرگترین تالارِ نمایش نامه سوزناکِ ایرانی به نامِ " تکیه دولت" گرفت. این بنا، از مکانی صرف فراتر می رفت و از ساخت تا ویرانی اش در دوره پهلوی، حاملِ نشانه ها و دلالت های روشنی از الاهیاتِ سیاسیِ بود. چنین دلالت هایی کمتر در پژوهش های مربوط به تکیه دولت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به فلسفه تاریخ و روش شناسی بنیامین در نهایت می توان گفت " تکیه دولت" هرچند در ابتدا قرار بود نمادی از شکوه و قدرتِ پادشاه قاجار باشد اما سرانجام تمثیلی از ویرانی و تباهی آن سلسله و در همان حال شکل گیری انقلابِ مشروطه ایران شد. در دوره پسامشروطه نیز این بنا به شکلِ تمثیلی بیانگرِ ویرانی آرمانهای انقلابِ مشروطه و ظهورِ فاتحانی تازه بود. این مقاله با بهره از روش شناسی والتر بنیامین در خوانشِ تمثیلی از تاریخ و مدرنیته، " تکیه دولت" را چون تمثیلی سیاسی -الاهیاتی مهم در قبل و بعدِ انقلاب مشروطه مورد برسی قرارمی دهد و سرآخر نتیجه می گیرد که با توجه به تصاویرِ رهایی بخشِ " تکیه دولت" در انقلابِ مشروطه، ویرانیِ آن بنای یادبود در سال های بعد را می توان تمثیلی از ویرانی تجربه های رستگاری بخشِ درانقلابِ مشروطه در نظر گرفت، تلاش برای بازیابی چنان تصاویری سال ها بعد مهم ترین چالش های تاریخ معاصر ایران را رقم زد.
اندیشه سیاسی
صادق صفارزاده؛ محمدجواد غلامرضاکاشی
چکیده
میان مورخین و دانشمندان علوم سیاسی همواره بحث بوده که پدران بنیانگذار ایالاتمتحده آمریکا در تأسیس دولت و تدوین قانون اساسی از چه فیلسوف و اندیشمندی بیشترین بهره را بردهاند. این دانشمندان عمدتاً به جان لاک، مونتسکیو و برخی از جمهوریخواهان انگلیسی همچون «اَلجِرنون سیدنی» و «جیمز هرینگتون» اشارهکردهاند و کوشیدهاند ...
بیشتر
میان مورخین و دانشمندان علوم سیاسی همواره بحث بوده که پدران بنیانگذار ایالاتمتحده آمریکا در تأسیس دولت و تدوین قانون اساسی از چه فیلسوف و اندیشمندی بیشترین بهره را بردهاند. این دانشمندان عمدتاً به جان لاک، مونتسکیو و برخی از جمهوریخواهان انگلیسی همچون «اَلجِرنون سیدنی» و «جیمز هرینگتون» اشارهکردهاند و کوشیدهاند تا حضور اندیشهی این افراد را در مباحث پدران بنیانگذار بیابند. بااینحال، اندک کسانی بودهاند که به تأثیر نظریات ماکیاولی بر آراء پدران بنیانگذار در تأسیس دولت ایالاتمتحده آمریکا اشارهکرده باشند. این غفلت از تأثیر ماکیاولی و نادیده انگاشتن نقش او باعث شگفتی است چه آنکه ماکیاولی یکی از مهمترین نظریهپردازان جمهوری در دوران مدرن است و لذا حداقل کوششی برای یافتن آثار احتمالی نظریات این فیلسوف سیاسی بر اندیشۀ پدران بنیانگذار در تأسیس جمهوری ایالاتمتحده موجه بود. پرداختن به این مسئله ازآنرو حائز اهمیت است که اتکا به نظریات فلسفی این فیلسوف سیاسی در تأسیس یک دولت جدید یا بهعبارتدیگر دولتسازی را آشکار میسازد. در این مقاله کوشش خواهیم نمود با اتخاذ روشی کیفی و ایستاری متن محور و با گردآوری دادهها بهصورت کتابخانهای-اسنادی، تأثیر اندیشهی ماکیاولی بر آراء پدران بنیانگذار آمریکا را بررسی نموده و نشان دهیم که دولت ایالاتمتحده و قانون اساسی بادوام آن، ثبات و استواری خویش را مدیون اتکا به نظریات ماکیاولی است.
اندیشه سیاسی
کیومرث اشتریان
چکیده
تحلیل ساختار حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران میتواند به بازتعریف نظام حکمرانی و ظرفیتهای اصلاح قانون اساسی منجر شود. این مقاله با رویکردی نهادی- هنجاری در پی نشان دادن ظرفیتهای نظری نهضت قانون اساسی از سویی و ظرفیتهای منطقهالفراغ از سوی دیگر برای بازبینی قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این دو سرچشمه نظری میتوانند با ...
بیشتر
تحلیل ساختار حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران میتواند به بازتعریف نظام حکمرانی و ظرفیتهای اصلاح قانون اساسی منجر شود. این مقاله با رویکردی نهادی- هنجاری در پی نشان دادن ظرفیتهای نظری نهضت قانون اساسی از سویی و ظرفیتهای منطقهالفراغ از سوی دیگر برای بازبینی قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این دو سرچشمه نظری میتوانند با تفکیک مقبولیت و کارآمدی اجرایی از مشروعیت نظام، به افزایش دامنه اختیارات عمومی و به احیای قدرت نهاد دولت و مجلس منجر شوند. در حکمرانی ایرانی، مخدوش شدگی تقسیمکار ملی به شکل «ملوکالطوایفی دیوانی» در همهجا دامن گسترد شده و تمایز ساختاری فزاینده فضاهای اجتماعی که منجر به این تفکیک منطقی دین از برخی حوزههای سیاستی میشود، نادیده گرفتهشده است. این در حالی است که مفهوم منطقهالفراغ، جهتگیریهایی کلی به سیاستهای عمومی میدهد که میتواند اختیارات و وظایف را به مردم و دولت و مجلس بازگرداند بدون آنکه پای مشروعیت نظام سیاسی را به میان کشد.
اندیشه سیاسی
سجاد چیت فروش
چکیده
دولت مدرن ازجمله نهادهای سیاسی کلانی است که تمامی ابعاد زندگی انسانها را در برگرفته است. این نهاد علیرغم وجوه مفید خود برگرفته از مبانی است که ممکن است در تعامل بین خود و انسان، موجب کاهش آزادی انسان شده و درنهایت مانع رشد تفکر و انکشاف ذات واقعی انسانها شود. تجربه تاریخی کشورهای غربی و در ادامه گسترش این تفکر به سایر کشورها، موجب ...
بیشتر
دولت مدرن ازجمله نهادهای سیاسی کلانی است که تمامی ابعاد زندگی انسانها را در برگرفته است. این نهاد علیرغم وجوه مفید خود برگرفته از مبانی است که ممکن است در تعامل بین خود و انسان، موجب کاهش آزادی انسان شده و درنهایت مانع رشد تفکر و انکشاف ذات واقعی انسانها شود. تجربه تاریخی کشورهای غربی و در ادامه گسترش این تفکر به سایر کشورها، موجب شده تا بسیاری از متفکران بر آن باشند تا با بررسی نقادانه وجوه مختلف آن، جهت اصلاح و تکامل آن به نظریهسازی بپردازند. ازجمله مهمترین منتقدان و نظریهپردازان دولت مدرن که با رویکردی انسان گرایانه بدان توجه داشته، هانا آرنت اگزیستانس است. در پژوهش حاضر بر آنیم تا با استفاده از اندیشه آرنت بهنقد این نهاد گسترده و مهم بپردازیم. در این مقاله از روش توصیفی-تحلیلی و محور قرار دادن نظریه دولت مدرن بهعنوان چارچوب پژوهش، بهنقد نظامهای سیاسی مدرن بپردازیم. یافتههای پژوهش مبتنی بر آموزههای آرنت نشان میدهد که فلسفه مدرن منجر به تفکیک الهیات از طبیعت، گسترش پوزیتیویسم و رشد یک نوع فردگرایی مفرط شده که درنتیجه آن دولت دچار یک نوع دیوانسالاری گسترده و خشن و غلبه اقتصاد بر وجوه سیاسی و فرهنگی انسان شده است. ازاینرو آرنت بهعنوان پیشنهاد جایگزین معتقد است که تنها راه اصلاح این نهاد گسترده، ناکارآمد و غیرانسانی، اصلاح تدریجی تعاملات مردم در سپهر عمومی و بهرهگیری از نظریههایی همچون شورا در ساختارهای سیاسی است.
اندیشه سیاسی
علی بابایی؛ کمال پولادی
چکیده
بررسی جایگاه ویژه میرزا تقیخان امیرکبیر در تاریخ معاصر ایران نیازمند توجه به دریافت وی از «چهره ژانوسی مدرنیته» است. به اعتبار جامعهشناسی تاریخی، مدرنیته دارای ماهیتی دوگانه و در پیوند باهم است که وجه اثباتی، تمدنی و یا objective آن بر توسعه و پیشرفت عناصر تمدنی، اقتصادی، علمی و فنی تأکید دارد و وجه انفسی، ذهنی و subjective ...
بیشتر
بررسی جایگاه ویژه میرزا تقیخان امیرکبیر در تاریخ معاصر ایران نیازمند توجه به دریافت وی از «چهره ژانوسی مدرنیته» است. به اعتبار جامعهشناسی تاریخی، مدرنیته دارای ماهیتی دوگانه و در پیوند باهم است که وجه اثباتی، تمدنی و یا objective آن بر توسعه و پیشرفت عناصر تمدنی، اقتصادی، علمی و فنی تأکید دارد و وجه انفسی، ذهنی و subjective آن بر اهمیت دستاوردهای فرهنگی، آزادی نوع بشر، برابری، دموکراسی، کثرتگرایی و قانون که در زبان فلسفی کانت و هگل در مفهوم «عقل خود بنیاد» تجلییافته؛ متناظر است. در این مقاله بر آنیم تا دریابیم امیرکبیر بهعنوان اصلاحطلب بزرگ جامعه ما چگونه به ارتباط عناصر ذوالوجهی مدرنیته اندیشیده است. آیا امیرکبیر فقط بر وجه اثباتی و صنعتی مدرنیته ایمان پیداکرده است، یا اینکه به اهمیت وجوه فرهنگی آن ازجمله «قانون» نیز آگاهی یافته است؟ زمامداری امیرکبیر با شروع پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار در 1230 هجری شمسی با تحولاتی گسترده همراه است فرضیه ما این است که تأکید امیرکبیر بر «خیال کنسطیطوسیون» درک درست وی از ضرورت بهکارگیری دستاوردهای دوگانه مدرنیته را نشان میدهد. بر این اساس جایگاه «قانون»در منظومه فکری و عملی وی را موردبررسی انتقادی قرار دادهایم.
اندیشه سیاسی
محمد امیر احمدزاده؛ فرهاد برادرشاد
چکیده
در هنگامه تحولات دوره مشروطه، نیروی جدیدی ظهور کرد که هم در بیداری مردم، آشنایی با غرب و نشر مطبوعات نقش داشت و هم برای برونرفت از بنبستهای پیشرو اندیشه داشت. روشنفکران ایرانی از طریق آشنایی با اندیشههای دنیای جدید به درک عقبماندگی ایران نائلآمده و با طرح و نشر مسائل جدید در جامعه ایران، قطبهای مختلف فکری ...
بیشتر
در هنگامه تحولات دوره مشروطه، نیروی جدیدی ظهور کرد که هم در بیداری مردم، آشنایی با غرب و نشر مطبوعات نقش داشت و هم برای برونرفت از بنبستهای پیشرو اندیشه داشت. روشنفکران ایرانی از طریق آشنایی با اندیشههای دنیای جدید به درک عقبماندگی ایران نائلآمده و با طرح و نشر مسائل جدید در جامعه ایران، قطبهای مختلف فکری را بنیان نهادند که به آمیزش و حتی تقابل سنت و تجدد انجامید. شناختشناسی اصلاحات و تشریح این خوانش جدید از اندیشه به تحقق پیششرطی مهم متوقف است و آن شناخت روشنفکران و مؤلفههای بنیادی اندیشه ایشان است. این پژوهش، با رویکرد اندیشه نگر و روش تحلیل محتوای اسنادی به بازخوانی نیت مند آثار افراسیاب آزاد، مؤسس حزب خدا و روشنفکر سنتگرای دوره مشروطه و پهلوی میپردازد و با سنجش آن از طریق منطق رهیافت زمینه گرای اسکینر، در پی پاسخ به این پرسش محوری است که جایگاه ناسیونالیسم در آثار افراسیاب آزاد و دگردیسی آن در قیاس با همفکران و همعصرانش چگونه برآورد میشود و این جریان چه کمکی به استقرار دولت پهلوی میکند. اندیشههای آزاد، در متن اندیشه نوگرایی متفکران همعصرش مورد ارزیابی قرار میگیرد. یافتههای پژوهش درصدد اثبات این فرضیه است که همراهی روشنفکرانی از طیف فکری افراسیاب آزاد منجر به گسترش پذیرش گفتمان ناسیونالیسم اقتدارگرا و تئوریزه شدن مشروعیت دولت پهلوی اول گردید. با تقلیل در مؤلفههای متجددانه در نزد آزاد در فضای انسداد سیاسی و فکری عصر رضاشاهی، مواضع اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار وی اُفول کرد.