جامعه شناسی سیاسی
سیده لیلا ساداتی؛ شجاع احمدوند
چکیده
بسیاری از وجوه دولت مدرن در سالهای منجر به انقلاب مشروطه، در ادبیات سیاسی آن دوران بازتابی معنادار پیداکرده است. برخی از آثار آن دوره در عین سادگی، متضمن مهمترین مضامین شکلگیری دولت-ملت جدید در ایران بودند. سیاحتنامه ابراهیم بیگ بهعنوان اثری انتقادی با ماهیت روایی ازجمله مهمترین این آثار است. این کتاب از سویی با نهایت دقت ...
بیشتر
بسیاری از وجوه دولت مدرن در سالهای منجر به انقلاب مشروطه، در ادبیات سیاسی آن دوران بازتابی معنادار پیداکرده است. برخی از آثار آن دوره در عین سادگی، متضمن مهمترین مضامین شکلگیری دولت-ملت جدید در ایران بودند. سیاحتنامه ابراهیم بیگ بهعنوان اثری انتقادی با ماهیت روایی ازجمله مهمترین این آثار است. این کتاب از سویی با نهایت دقت به ترسیم وضعیت سیاسی-اجتماعی آن دوره اهتمام میورزد، و از سوی دیگر به مقایسهای ظریف میان وضعیت موجود جامعه ایران با جوامع موسوم به پیشرفته در مغرب زمین میپردازد. ازاینرو، هدف مقاله نشان دادن جایگاه برخی از مهمترین مضامین موجود در ادبیات سیاسی آن دوره و نقش آنها در ترسیم هر دو سوی قطب آرمانشهر/ تباهشهر موردنظر مخالفان تداوم وضع موجود بود. این پژوهش با روش تحلیل مضمون انجامشده و با استخراج کدها، مقولات و مضامین موجود در جلد نخست این اثر –که از اهمیت سیاسی و اجتماعی برخوردار است-، میکوشد تا الگویی از مضامین مربوط به دولت و ملت را بازخوانی کند. مهمترین یافته این پژوهش که با تأکید بر «غرب» بهعنوان «دیگری فرادست»، به موضوع شکلگیری خودانگاره ایرانی در چارچوب مفاهیم «خود کهتری فرهنگی» و «ذهنیت استعماری» میپردازد، نشانگر آن است که با تصور وجود نگاه تحقیرآمیز از سوی غرب و برتر شمردن هر آنچه به دیگری مرتبط است، هر آنچه مربوط به خود را خوار خفیف شمرده میشود. بدین ترتیب، برخی از ریشههای خود کهتری فرهنگی امروزین را میتوان در چهارچوب ذهنیت استعماری در متون آن دوره که رؤیایی با غرب مسئلهای محوری بود، ردیابی کرد.
شجاع احمدوند
چکیده
یکی از اقدامات مهم دانشمندان فهم عالمانه دولت بوده است، ولی گاهی این کوشش به فهمی شبهعلمی ختم شده است، تاحدیکه میشود گفت "شبهعلم به جای علم نشسته است." مقاله میکوشد تا این گزاره را واکاوی کند. پاسخ این پرسش که وضعیت آثار مربوط به دولت در ایران از نظر علمی یا شبهعلمی بودن چگونه است؟ را میتوان در چهار شاخص وارسی ادبیات موجود، ...
بیشتر
یکی از اقدامات مهم دانشمندان فهم عالمانه دولت بوده است، ولی گاهی این کوشش به فهمی شبهعلمی ختم شده است، تاحدیکه میشود گفت "شبهعلم به جای علم نشسته است." مقاله میکوشد تا این گزاره را واکاوی کند. پاسخ این پرسش که وضعیت آثار مربوط به دولت در ایران از نظر علمی یا شبهعلمی بودن چگونه است؟ را میتوان در چهار شاخص وارسی ادبیات موجود، قابلیت آزمایش، استناد به شواهد، نقد و اصلاحپذیری ردیابی کرد. هدف مقاله آسیبشناسی آثار نوشته شده در مورد دولت از طریق بررسی نسبت آنها با شاخصهای علم و شبهعلم است. روش ما فراترکیبی است که به دنبال تجزیه یافتهها، بررسی آنها، کشف ویژگیهای اساسی پدیدهها و ترکیب آنها در کلی دگرگون شده، با هدف ارائه تفسیر جدیدی از موضوع مورد مطالعه است. یافته این مقاله آن است که مقوله علم/ شبهعلم مانند هر پدیده انسانی دیگری پدیدهای طیفی است، بدین معنا که آثار نوشته شده در حوزه دولت همگی هم از وجوه علمی برخوردارند و هم از وجوه شبه علمی اما تفاوت در محل قرار گرفتن آنها در این طیفبندی است. برخی آثار به طیف علمی نزدیکترند و وجه غالب آنها علمی است. اما برخی به طیف دیگر نزدیکترند و وجه برجسته آنها شبهعلمی است. نتیجه این بررسی آن است که وجه غالب مطالعات دولتپژوهی در ایران بیشتر شبهعلمی بوده و در تحلیلهای خود کمتر بر شواهد عینی تجربی و استدلالهای فلسفی تکیه دارند و همین آسیب موجب فهمی کژتاب از دولت به عنوان نهادِ نهادها و مهمترین نیروی سیاسی در جامعه امروز شده است.
داود پرن؛ شجاع احمدوند
چکیده
نظریه ترقی مشروطه که بهدرستی «آستانه جدید» ایران نام گرفتهاست، قصد داشت تا باتحدید دولت درایران، اساس مشروطیت را بنانهد. اما واقعه مشروطه دیری نپائید و ازدل آن«بلیه عظما»، سلطنت رضاشاهی شکلگرفت. اینکه چرا آمال بزرگ روشنفکران ومشروطهخواهان یکسره برباد رفت و نیز واقعیت تاریخی کهایران را به لبه پرتگاه ...
بیشتر
نظریه ترقی مشروطه که بهدرستی «آستانه جدید» ایران نام گرفتهاست، قصد داشت تا باتحدید دولت درایران، اساس مشروطیت را بنانهد. اما واقعه مشروطه دیری نپائید و ازدل آن«بلیه عظما»، سلطنت رضاشاهی شکلگرفت. اینکه چرا آمال بزرگ روشنفکران ومشروطهخواهان یکسره برباد رفت و نیز واقعیت تاریخی کهایران را به لبه پرتگاه رسانید و همگانرا متقاعد کرد که برای نجات کشور، دولت مقتدر مرکزی تأسیس شود، که البته چنین هم نشد، مسئله این نوشتار است. «ایضاح منطق شکست» این نظریه، از طریق بررسی نسبت نظام فکری این دوره با سنتاندیشگی در ایران از سویی واندیشه تجدد اروپایی از سوی دیگر، امکانپذیراست. اینکه نظریه مشروطهخواهی در ارتباط باواقعیت تاریخی چهوضعی پیداکرد و چه پیامدهایی ازاین وضع عاید ایران شد، هدف اصلی اینمقاله است. نظریه ترقی-مدرنیزاسیون درایران، بابرداشتی سطحیاز «فراروایت دانش مطلق»، که در تقابل با «روایت»های سنتی دراروپا، دارای مبانی معرفتی نویی بود، سعی در تأسیس تجدد بر اساس مظاهر آن اندیشه کرد. مقوله آزادی نیز ذیل اندیشه ترقی طرح شده است. آنان، با تقلیل «فراروایت رهایی» اندیشه روشنگران اروپایی، آنرا صرفا به آزادی از استبداد فروکاستند. یافتن مشروعیت این نهادهای نو در سنت، منجر به شکلگیری الگوی بازگشتی از منطق تحول ساختار اندیشه سیاسی در ایران معاصر شد که رویدادهای سیاسی نیز لاجرم با آن انطباق داشت.
شجاع احمدوند؛ امیر مقدور مشهود
چکیده
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورتبندی از دانایی که در دوره و منطقهای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطقهای جاری در عرصهی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصهی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی ...
بیشتر
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورتبندی از دانایی که در دوره و منطقهای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطقهای جاری در عرصهی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصهی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی دارد. اما زمانیکه این اپیستمه بر حسب اقتضای سیاسی به حوزهی جغرافیایی دیگری وارد میشود، شاهد تناقضات و ناهنجاری بسیار هستیم. رویارویی اپیستمهی نوین با ساختارهای زیست بومی در مناطقی غیر از اروپا یکی از مهمترین عرصههای نزاع گفتمانی است. دوره ناصری یکی از مهمترین ادواری است که چنین میدان نبردی را میتوان مشاهده نمود. مسئله این مقاله چگونگی رویارویی عقلانیت حاکم بر سنت از یکسو و عقلانیت مدرنیسم از سوی دیگر است. این مهم با تاسی از منظومه نظری میشل فوکو و با رهیافت گفتمانی و روش تبارشناسی وی انجام شده است. اهم یافتههای این مقاله به چرایی موفقیت و یا عدم موفقیت نهادینگی مولفههای مدرنیسم میپردازد و نشان داده میشود که گفتمانها و برخورد آنها با یکدیگر چه نقش تعیین کنندهای بر تحولات جاری در یک جغرافیای زیستی دارند.