نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه حضرت معصومه (س)، قم
چکیده
چالش تاریخیِ برهههای اقتدارگرایی سیاسی در ایران، بر ناکارآمدی سیاست جنایی کشورمان اثری پایدار داشته است. حقوق عمومی و خصوصاً سیاستِ جنایی در ایران در هر دو منبعِ خود ـ برخی آموزههای فقه شیعه و حقوقی
غرب ـ بهعلت فقدان یک ارتباط فعال و مستمر میان آن منابع، از یکسو و واگرایی حوزههای وسیعی از هنجارهای رسمی و غیر رسمی از دیگر سو، دچار چالشهای متعدد و مُزمن بوده است. کم توجهی به اقتضائات جامعهشناسیِ جرایم در ایران و ویژگیهای جامعه ایرانی و نیز عدم روزآمدی و همسویی با خِرَد جمعی معاصر، دو ایرادِ دیگرِ این جریان سنتی سیاست جنایی اسلامی است. اما مهمترین ایراد این جریان، میان رشتهای نبودن و عدم اهتمام به لزوم نقش آفرینیِ آموزههای فلسفی، جامعهشناختی و خصوصاً مدیریتیِ «سیاست جنایی» است. تحلیل خطی و تکبُعدی و بسنده کردن به روش فقهی بهشیوه قیاسی، نشانگر یکسویهنگریِ جریان سنتی مذکور است. اندیشمندان حامی این جریان، میکوشند سیاست جنایی اسلامی را با همان شیوه صدور فتوا و اصول فقه عرضه کنند. این در حالی است که سیاست جنایی، یک علمِ داوری و نظارتی نیست و باید در پی نظامسازیِ پارادایممحور باشد.
این مقاله، پس از نقد سطح، میزان و نحوه حضور فقه در سیاست جنایی کنونی ایران، اشاراتی به ظرفیتهای دیگر حوزههای معرفتیِ خوانشها از اسلام (نظیر فقه مقاصدی) در طراحی نظریه بومی سیاست جنایی دارد و برخی مشترکات عقلانیت اسلامی و غربی را در ساخت این نظریه بومی نشان میدهد. فرضیه این مقاله، آن است که مهمترین عوامل تحدیدِ ناموجّهِ آزادی و توسل ناروا به خشونت نرمِ در لایههای ذهنی و رهیافتهای عینی سیاست جنایی، عبارتند از: ضعف بنیانهای نظری، ضعف پایگاه اجتماعی، کم باوری به فرهنگ مشارکت در حوزه عمومی و ضعف در عزمِ جدّی برای تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانیِ پیشرفت.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Rational and Devotional Disputes into Criminal Islamic Jurisprodence: An Introduction to a Criminal Policy in Iran
نویسنده [English]
- Mahdi Khaghani Esfahani
Assistant Professor of Criminal Law and Criminology, University of Hazrat Ma'sume, Qom, Iran
چکیده [English]
Historical challenging period of political authoritarianism in Iran has affected the criminal policy’s ineffectiveness. Public law and especially criminal policy in its both sources - Shiite jurisprudence and western legal thought - has experienced numerous challenges due to the lack of an active and continuous communication between those resources, and also due to the divergence of a broad range of formal and informal norms. Two other flaws in the traditional Islamic criminal policy are the lack of enough attention to Iranian criminal sociology, and the lack of consistency with contemporary collective wisdom. But the most important problem of the current criminal policy is the unavailability and lack of attention to the need for interdisciplinary teaching and neglecting the role of philosophical, sociological, and especially managerial aspects of criminal policy. Suffice to Fiqhi method is sign of limitation in this traditional flow. Scholars support this process, try to introduce the Islamic criminal policy with just Fatwa method; meanwhile criminal policy is not an arbitration-oriented science, and is a constructive paradigm-based science.
This article, after criticizing the level, extent and state of presenting Fiqh in contemporary Iranian criminal policy, points to the capacity of other interpretations of Islam (such as Maqasidi Fiqh) in planning the local criminal policy pattern; and it also shows some commons of Islamic rationality and Western rationality in designing this local theory. Under the hypothesis of this article, the most important factor limiting the freedom and inadmissible resorting to violence in soft layers of subjective and objective approaches to criminal policy, including: theoretical foundations weakness, weak social base to believe in culture of participation in the public sphere, the lack of serious commitment to codify Islamic-Iranian model of progress.
کلیدواژهها [English]
- Criminal policy
- Systematic model
- Rational Islamic Jurisprudence
- Ideological authoritarianism