دولت
محمد جواد موسی نژاد
چکیده
اندیشهورزی در خصوص چگونگی شکلگیری، بسترها و زمینههای دولت خودکامه پیشینه عمیقی در اندیشه سیاسی دارد. اما سابقه مطالعات مربوط به ارتباط و پیوند بین این مدل از نظامهای سیاسی با روانشناسی به قرن بیستم و بعد از شکلگیری حکومتهای غیر دموکراتیک در اروپای غربی بازمیگردد. از جمله افرادی که به تبیین پدیده دولت خودکامه با بهرهگیری ...
بیشتر
اندیشهورزی در خصوص چگونگی شکلگیری، بسترها و زمینههای دولت خودکامه پیشینه عمیقی در اندیشه سیاسی دارد. اما سابقه مطالعات مربوط به ارتباط و پیوند بین این مدل از نظامهای سیاسی با روانشناسی به قرن بیستم و بعد از شکلگیری حکومتهای غیر دموکراتیک در اروپای غربی بازمیگردد. از جمله افرادی که به تبیین پدیده دولت خودکامه با بهرهگیری از علم روانشناسی پرداخت، مانس اشپربر بود که در مطالعات و تحقیقات روانشناسانه خود به شدت تحت تأثیر آموزههای روانشناسی فردی آدلر است و از مفاهیم محوری او در روانشناسی سیاسی دولت خودکامه بهره گرفته است. اشپربر که در اوایل طرفدار دو آتشه دولت استالین بود اما بعد از اتفاقات و ترورهای وحشتناک دولت استالین در دهه 1930 از آن رویگردان شد و با نوشتن آثاری چند، به این موضوع پرداخت که چگونه یک دولت خودکامه در کشورها شکل میگیرد. هدف این مقاله، شناخت ابعاد روانشناسی سیاسی دولت خودکامه طبق نظرات و دیدگاههای اشپربر است. سؤال اصلی این مقاله این است که دولتهای خودکامه در اندیشه مانس اشپربر چگونه و بر چه اساسی شکل میگیرند و رهبر خودکامه و جامعه میزبان این نوع دولت، دارای چه خصوصیات روانی هستند؟ برای پاسخ به این سؤال، کتاب معروف اشپربر تحت عنوان «بررسی روانشناختی خودکامگی» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان میدهد که در روانشناسی سیاسی اشپربر، دولتهای خودکامه صرفاً و تحت دو رویداد و پیششرط اساسی -یکی وجود فرد دارای شرایط خودکامگی و دیگری وجود جامعهای تودهای و از هم گسیخته– امکان تحقق و فعلیت پیدا میکنند.