جامعه شناسی سیاسی
محمودرضا رهبرقاضی؛ زهرا صادقی نقدعلی
چکیده
این پژوهش به بررسی پدیده دوگانگی سیاسی دولت و جامعه با استفاده از رویکرد نظریهپردازی دادهبنیاد و روش اشتراوس و کوربین پرداخته است. دادهها از طریق مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با 24 نفر از خبرگان نظری و دانشگاهی در سال 1403 جمعآوری و تحلیل شدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که عواملی مانند تعارضات سیاسی تاریخی، بیاعتمادی ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی پدیده دوگانگی سیاسی دولت و جامعه با استفاده از رویکرد نظریهپردازی دادهبنیاد و روش اشتراوس و کوربین پرداخته است. دادهها از طریق مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با 24 نفر از خبرگان نظری و دانشگاهی در سال 1403 جمعآوری و تحلیل شدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که عواملی مانند تعارضات سیاسی تاریخی، بیاعتمادی به نهادهای سیاسی، اختلافات ایدئولوژیک، مداخلات خارجی، ساختارهای اجتماعی-اقتصادی، فرهنگ سیاسی جامعه، فضای رسانهای و اطلاعاتی، فرهنگ خانواده و آموزش از جمله مهمترین عوامل علی و زمینهای دوگانگی سیاسی دولت و جامعه به شمار میآیند. همچنین، نقش اعتراضات اجتماعی، تصمیمگیریهای کلان سیاسی، شبکههای اجتماعی و تغییرات قانونی و حقوقی به عنوان عوامل مداخلهگر، به شدت در تسهیل یا تشدید دوگانگی سیاسی مؤثر است. یافتهها نشان میدهد که پدیده دوگانگی سیاسی دولت و جامعه دو استراتژی پذیرش یا مقاومت را در میان افراد ایجاد کرده است. سرانجام، پیامدهای دوگانگی سیاسی شامل تشدید شکاف اجتماعی و سیاسی، افزایش بیثباتی سیاسی و اقتصادی، افزایش نارضایتی عمومی، افزایش خشونت و درگیریهای اجتماعی، کاهش اعتماد سیاسی، تضعیف همبستگی ملی، افزایش مهاجرت و فرار مغزها است. همچنین، کد هسته برای این پژوهش شکافهای ساختاری و فرهنگی انتخاب شده است که اصلیترین دلیل پدیده دوگانگی سیاسی محسوب میشود. سرانجام، در پایان پس از ارائه پارادایم نظری برگرفتهشده از دادههای پژوهش، توصیههای سیاستی برای کاهش این شکاف سیاسی در کشور ارائه شد.
علی مختاری؛ رضا دهبانی پور
چکیده
تا قبل از انقلاب 2011، پژوهشگران مناسبات دولت و جامعه مصر را در عصر جهانیشدن تهی از تأثیرگذاری ارزیابی میکردند و هرگونه تغییر و تحول را غیرممکن میدانستند، اما جنبشهای مردمی در خاورمیانه و سقوط آسان حکومتها نشان داد، رابطه دولت و جامعه منفعلانه نبوده است. این پژوهش با تمرکز بر این پرسشها که «چرا و چگونه رابطه دولت ـ ...
بیشتر
تا قبل از انقلاب 2011، پژوهشگران مناسبات دولت و جامعه مصر را در عصر جهانیشدن تهی از تأثیرگذاری ارزیابی میکردند و هرگونه تغییر و تحول را غیرممکن میدانستند، اما جنبشهای مردمی در خاورمیانه و سقوط آسان حکومتها نشان داد، رابطه دولت و جامعه منفعلانه نبوده است. این پژوهش با تمرکز بر این پرسشها که «چرا و چگونه رابطه دولت ـ جامعه در مصر که بر هژمونی اقتدارگرایی مبتنی بوده است، دچار گسست و بحران شد؟ و نیز نحوه مواجهه دولت با تغییر و تحول جامعه مدنی چگونه بوده است؟» میکوشد روابط دولت و جامعه را بازبینی کند. یافتههای پژوهش نشان میدهد، اگرچه نحوه مواجهه دولت با جهانیشدن ناقص و تقلیلگرایانه بوده است، اما کاهش کنترل دولت بر اقتصاد، کاهش خدمات به جامعه و افزایش بحرانهای نابرابری، شکاف طبقاتی، بیکاری و تورم را سبب شده است. از دسترفتن عوامل هژمونی دولت به پیدایش سوژههای سیاسی ناراضی و طغیانگر منجر شد و دولت در برابر این وضعیت بر کارکردهای سرکوبگرایانه، غیرایدئولوژیک و غیردموکراتیک خود اصرار ورزید. دولت با ضعف در بازتولید قدرت خود در جامعه مدنی و ناتوانی در درک تغییر شاکله حسی و رفتاری سوژه در مواجهه با جنبش آنی مردم شکست خورد و نیروهای اجتماعی ـ سیاسی جامعه با کمک امکانات رسانهای جدید، حکومت را برکنار کردند.