میثم قهرمان
چکیده
رویکرد غالب به حکمرانی اسلامی، اسلام را دستگاه معرفتشناسانهای در نظر میگیرد و از دلِ آن در صدد است نهادها، رویّهها، اصول و احکام حکمرانی اسلامی را احصا و کشف کند. در این رویکرد همانند سایر دستگاههای معرفتی تحلیل بر روی بدیهیات استعلایی خاصی استوار میشود. از منظر معرفتشناسانه در باب حکمرانی اسلامی آثار و نوشتهجات متعددی ...
بیشتر
رویکرد غالب به حکمرانی اسلامی، اسلام را دستگاه معرفتشناسانهای در نظر میگیرد و از دلِ آن در صدد است نهادها، رویّهها، اصول و احکام حکمرانی اسلامی را احصا و کشف کند. در این رویکرد همانند سایر دستگاههای معرفتی تحلیل بر روی بدیهیات استعلایی خاصی استوار میشود. از منظر معرفتشناسانه در باب حکمرانی اسلامی آثار و نوشتهجات متعددی به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که از منظری غیرمعرفتشناختی چگونه میتوان به حکمرانی اسلامی اندیشید؟ جهت پاسخ به این سؤال فرضیهای که با بهرهگیری از روش درونماندگار (در تقابل با روش استعلایی و رویکرد معرفتشناسانه) تنظیم شده بدین شرح است که در رویکرد غیرمعرفتشناسانه به حکمرانی اسلامی که میتوان آن را «حکومتمندی اسلامی» نامید، اسلام به نیروی سیاسی فعال در زیستِ درونماندگار سوژهها بدل خواهد شد که رفتار سوژهها را به واسطه نسبتهای متغیر و هر روزه با خودشان، مقاومت در برابر بدیهیات متصلّب و سلطهآورِ زمان حال و تبدیل کردن سوژههای مسلمان به نیروهای خلّاق حکمرانی، تنظیم و هدایت میکند. مهمترین نمونه بارز چنین حکمرانی غیرمعرفتشناسانه اسلامیای (حکومتمندی اسلامی) را میتوان در اسلام جاری در زیست سوژههای انقلابی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی مشاهده کرد.
رضا سلیمانی
چکیده
تحلیل سیاسی جامعهی معاصرِ ایران، نشان میدهد شناخت تاریخ تحولات خِرَد حکومتی(تصور معقول از دولت) در فهم ذهنیت نیروهای اجتماعی در قبال حکومت تأثیر جدی دارد. مشروطهی ایرانی توانست اولین تردیدها را دربارهی دولت سلطنتی به وجود آورد و نگرههای سنتی را دربارهی مشروعیت دولت زیر سئوال ببرد. با این وجود، بینظمی/آشوبهای اجتماعی ...
بیشتر
تحلیل سیاسی جامعهی معاصرِ ایران، نشان میدهد شناخت تاریخ تحولات خِرَد حکومتی(تصور معقول از دولت) در فهم ذهنیت نیروهای اجتماعی در قبال حکومت تأثیر جدی دارد. مشروطهی ایرانی توانست اولین تردیدها را دربارهی دولت سلطنتی به وجود آورد و نگرههای سنتی را دربارهی مشروعیت دولت زیر سئوال ببرد. با این وجود، بینظمی/آشوبهای اجتماعی و سیاسی پدیدارشده در جامعهی ایرانیِ پسامشروطه، موجب هویدا شدن دوبارهی «بحران حکمرانی» و اُفت گرایشِ تحولخواهی در عقلانیت حکومتی سنتی و حرکت به سوی خِرد حکومتی جدید گردید. این خِرَد جدید شرایط را برای بازتولید ساختار اقتدارگرای نوینی چون رضاشاه در واکنش به بحران حکمرانی پسامشروطهای فراهم ساخت. از اینرو در این مقطع، موج جدیدی از تلقیها در میان روحانیت رسوخ یافت که با همان اشتیاقی که پیشتر در جستجوی آزادی و حکومت قانون بودند، به جستجوی حکومت مطلقه اهتمام ورزیدند و عملاً به بازتولید روحِ استبداد قاجاری در کالبد دولت مطلقهی پهلوی کمک کردند. به این ترتیب، نمودار تحولات سیاسی- اجتماعی ایران، نموداری سینوسی مینماید که مشحون از افتوخیزهای متناوب از تغییر یا پذیرش دولت استبدادی است. پرسش اصلی مقاله آن است که تلقی روحانیت از سلطنت، به عنوان دولت مشروع، در فضای پسامشروطه چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟ فرضیهی اصلی در چارچوب مفهوم «حکومتمندی» فوکو آن است که تصور روحانیت از سلطنت طیفی از مشروعیتپنداری دولت سلطنتی تا انتقاد و مخالفت با آن را تجربه کرده است. بر این اساس، هدف اصلی مقاله کشف تحول در تصور روحانیت در قبال پروبلمهی سلطنت در فضای پسامشروطه تا انقلاب اسلامی است.