بهنام مدی
چکیده
در فضای فکریِ چند سال اخیر ایران، بعضی از متفکرین فقه و اندیشه سیاسی در آراء خود از سویی معتقد بودند موقعیت ایران در جهان اسلام شبیه موقعیت بریتانیا در اروپا و جهان مسیحیت است و از سوی دیگر بر این نظر بودهاند که موقعیت و پروژه سیاسی جان لاک در انگلستان نیز شبیه موقعیت و پروژه سیاسی علامه محمدحسین نائینی در ایران معاصر است. ...
بیشتر
در فضای فکریِ چند سال اخیر ایران، بعضی از متفکرین فقه و اندیشه سیاسی در آراء خود از سویی معتقد بودند موقعیت ایران در جهان اسلام شبیه موقعیت بریتانیا در اروپا و جهان مسیحیت است و از سوی دیگر بر این نظر بودهاند که موقعیت و پروژه سیاسی جان لاک در انگلستان نیز شبیه موقعیت و پروژه سیاسی علامه محمدحسین نائینی در ایران معاصر است. دغدغه اصلی این مقاله ارزیابی این ادعاست. این مقاله برای ارزیابی این ادعا از سویی مفهوم قانون را برگزیده است و از سوی دیگر تلاش کرده است این مفهوم را در متن دو رساله مهم این دو متفکر بررسی کند؛ یعنی رساله دوم جان لاک دربارهی حکومت و رساله محمدحسین نائینی تحت عنوان «تنبیهالامه و تنزیهالملّه». این مقاله که در ادامه یک پژوهش گستردهتر است که در قالب یک رویکرد تفسیری تلاش کرده است تا محورهایی را برای این مقایسه برگزیند و تحلیلش را بر آن اساس پیش ببرد. در ارزیابی نهایی، این مقاله معتقد است که علیرغم بعضی از شباهتها، تفاوتهای اساسیای در کار جان لاک و نائینی وجود دارد که نباید آنها را نادیده گرفت هر چند به نظر میآید مدعیان شباهت لاک و نائینی نسبت به این تفاوتها بیتوجه بودهاند. غفلت از این تفاوتها پیچشهای بیشتری را در نظام آگاهی ما ایجاد میکند و بر مشکلات ما میافزاید.
بهنام مدی
چکیده
یکی از مباحثِ مهم در باب پدیده دولت، مسأله شکلگیری دولت است. اما آنچه مهمتر از شکلگیری دولت است، بنظر مسأله «انحلال» دولت باشد. این مقاله میکوشد مسأله انحلال دولت را از منظر یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی جهان مدرن، جان لاک، بررسی کند. پرسش اصلی مقاله این است که از منظر الاهیات سیاسی جان لاک، با اتکا به چه بنیادها ...
بیشتر
یکی از مباحثِ مهم در باب پدیده دولت، مسأله شکلگیری دولت است. اما آنچه مهمتر از شکلگیری دولت است، بنظر مسأله «انحلال» دولت باشد. این مقاله میکوشد مسأله انحلال دولت را از منظر یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی جهان مدرن، جان لاک، بررسی کند. پرسش اصلی مقاله این است که از منظر الاهیات سیاسی جان لاک، با اتکا به چه بنیادها یا مبانی میتوان انحلال دولت را پذیرفت و از سوی دیگر چه شرایطی میبایست وجود داشته باشند تا بتوان به امکان انحلال یا ایجاد حق برای شهروندان بر انحلال دولت قائل شد. لاک معتقد است انسان در وضع طبیعی موجودی ذیحق است و بهعلاوه میتواند بر خود حکومت کند. انسان با حفظ بعضی از این حقوق وارد جامعه سیاسی میشود از جمله مهمترین این حقوق، حق افراد برای قضاوت در مورد عملکرد حکمرانان است. همچنین افراد حق دارند تا در صورت تخطی حکمرانان از تعهداتشان، آنان را عزل و حتی مجازات نمایند و اگر حکمرانان در برابر اراده مردم بایستند مردم میتوانند به زور و انقلاب متوسل شوند. از نظر لاک، بدترین چیز در سیاست، انقلاب نیست بلکه استبداد است. از نظر لاک، انقلاب لازمه تضمین پایبندی حکمرانان به تعهداتشان است اما نکته مهمتر این است که انقلاب بنیاد آزادی است و بزرگترین تجلی حکومت انسان بر خود است.