احمد نقیب زاده؛ نوذر خلیلطهماسبی
چکیده
چکیدهرویارویی شرق با رخدادهای نوین و مفاهیم نوآیین، یکی از مباحث مهم و شایان تأمل در دوران معاصر، بهویژه از اوایل قرن نوزدهم میلادی بوده است. چنان تقابلی را ممالک مختلفی تجربه کردند و ژاپن یکی از نمونههای قابلتوجهی است که در پژوهشهای ایرانی، با توجه به تشابهات تاریخی دو مملکت در آن عهد، خوانش رویدادهای سیاسی ژاپن، بهویژه ...
بیشتر
چکیدهرویارویی شرق با رخدادهای نوین و مفاهیم نوآیین، یکی از مباحث مهم و شایان تأمل در دوران معاصر، بهویژه از اوایل قرن نوزدهم میلادی بوده است. چنان تقابلی را ممالک مختلفی تجربه کردند و ژاپن یکی از نمونههای قابلتوجهی است که در پژوهشهای ایرانی، با توجه به تشابهات تاریخی دو مملکت در آن عهد، خوانش رویدادهای سیاسی ژاپن، بهویژه قانون اساسی و مشروطۀ آن مملکت اهمیت دارد. در این پژوهش، به سیر تاریخی گذار ژاپن از دوران قدیم و حکمرانی فرسوده و متزلزل به عصر جدید و سعی برای برقراری حکمرانی سیاسی نوین (دولت مشروطه) میپردازیم. گذاری که با اندیشهورزی دربارۀ چگونگی رویارویی با تجدد، ضمن آگاهی از اهمیت و وجاهت سنتهای تاریخی جامعه همراه بود. پرسش اصلی و شایان تأمل این است که «مشروطۀ ژاپن چگونه میخواست میان سنت تاریخی خود و تجدد نوظهور وفاق ایجاد کند و آیا گسست ژاپن از دوران قدیم (سنت) اتفاق افتاد؟». ایدۀ حاکم بر پژوهش چنین است که «در مشروطۀ ژاپن، روح سنت (تاریخی- سیاسی)، بهویژه جایگاه آسمانی و مقتدرانۀ امپراتور در پیکرۀ دولت نوآیین حفظ شد و گرچه بهلحاظ ترقی اقتصادی و استقرار دولتی مقتدر و تجددطلب، ژاپن توانست از دوران قدیم خود بگسلد اما از حیث سیاسی یا مشروطیت حکمرانی، قانون اساسی محافظهکار و مصلحتاندیش ژاپن پیوند با سنت را حفظ کرد». پژوهش حاضر با روش تحلیلی و با نگرشی تاریخی البته با مبنا قرار دادن مفاهیم و نظریات سیاسی، پرسش و فرض مطروحه را وارسی میکند.