عنایت اله یزدانی؛ مصطفی قاسمی
چکیده
با شروع بیداری اسلامی در تونس، کشورهای مستعد بحران نظیر لیبی نیز با روند بیداری مواجه شدند. بعد از 9 ماه جنگ و درگیری بین نیروهای قذافی و انقلابیون، در مرداد سال 1390 انقلابیون پیروز شدند. بعد از پیروزی، مرحلهی جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی این کشور آغاز شد. البته در این کشور نهتنها یک دولت قدرتمند و مردمی شکل نگرفت؛ بلکه تا تشکیل دولت ...
بیشتر
با شروع بیداری اسلامی در تونس، کشورهای مستعد بحران نظیر لیبی نیز با روند بیداری مواجه شدند. بعد از 9 ماه جنگ و درگیری بین نیروهای قذافی و انقلابیون، در مرداد سال 1390 انقلابیون پیروز شدند. بعد از پیروزی، مرحلهی جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی این کشور آغاز شد. البته در این کشور نهتنها یک دولت قدرتمند و مردمی شکل نگرفت؛ بلکه تا تشکیل دولت وفاق ملی، دو دولت، دو پارلمان، دو نخستوزیر و دو کابینه حضور داشتند با توجه به توصیف وضعیت لیبی و دخالت عوامل متعدد، این کشور را میتوان بهعنوان یک دولت ورشکسته بهشمار آورد. بر همین اساس سوال این مقاله این است که لیبی بعد از انقلاب در چه شرایطی با پدیده ورشکستگی روبهرو شده است؟ در پاسخ به این سوال بحث اصلی این است که گرایشات قبایلی، نبود ساختارهای نظامی و اقتصادی، فقدان فرهنگ دموکراتیک، جامعه مدنی و مداخلات خارجی باعث شده وضعیت بهسمت یک دولت ورشکسته پیش رود. یافتههای مقاله نیز نشان از شکلگیری نوعی دولت ورشکسته دارد که موجب رشد ناهنجاریها و نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی در این کشور گردیده است.
حسین سلیمی
چکیده
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی ...
بیشتر
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی این پرسش اساسی است که آیا خشونت و منازعه عنصری ذاتی در بنیانِ نهادِ دولت ـ ملت مدرن بوده است؟ در راستای پاسخ به این پرسش در قالب یک پژوهش نظری، ابتدا تعاریف کلاسیک از مفهوم دولت ـ ملت مورد بررسی قرار میگیرد؛ سپس زمینهها و مبانی تاریخی شکلگیری دولت ـ ملتها تدقیق میشود و در نهایت ابعاد اساسی خشونت و منازعه نهاد دولت ـ ملت مدرن در اندیشهی پنج متفکر بزرگ این عرصه (بدن، هابز، روسو، هگل و وبر) جستجو خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفکرات و ارزشهای فراگیری که در مورد صلح وجود دارند و در دوران مدرن شناخته شدهاند؛ دولت ـ ملت بهعنوان نهاد قدرت سیاسی مدرن حاوی نوعی خشونت سازمانیافته است که در شکل کلاسیک خود آنرا بازتولید میکند. بهعبارت دیگر خشونتهای فراگیر در تاریخ معاصر بشر بهگونهای در این نهاد مدرن، ریشه دارد. از اینرو در جریان تحولات جهانی بهنظر میرسد، نهادینه شدن صلح تنها با تحول بنیادین دولت مدرن امکان تحقق خواهد یافت.