حجت کاظمی
چکیده
این مقاله بر مبنای نقدی بر دو نظریه استبداد شرقی و ارتدکس مارکسیستی، در پی آن است تا با بهرهگیری از مباحث ابنخلدون چشماندازی متفاوت برای توضیح فرایند تأسیس دولتهای ایرانی در دوره مابین تأسیس سلجوقیان تا پایان قاجاریه ارائه کند. فرضیه مقاله آن است که الگوی تأسیس دولت در ایران سنتی زمانی درک خواهد شد که این فرایند در متن ستیزه ...
بیشتر
این مقاله بر مبنای نقدی بر دو نظریه استبداد شرقی و ارتدکس مارکسیستی، در پی آن است تا با بهرهگیری از مباحث ابنخلدون چشماندازی متفاوت برای توضیح فرایند تأسیس دولتهای ایرانی در دوره مابین تأسیس سلجوقیان تا پایان قاجاریه ارائه کند. فرضیه مقاله آن است که الگوی تأسیس دولت در ایران سنتی زمانی درک خواهد شد که این فرایند در متن ستیزه بنیادینِ تاریخ ایران میان جوامع قبایلی و یکجانشینان قرار داده شود و قبایل در مقام بازیگران دولتساز در محوریت تحلیل قرار گیرند. یافتههای مقاله نشان میدهد که از میانِ انبوه قبایل داخل و خارج فلات ایران، برخی از قبایل به واسطه ظهور رهبرانی فرهمند در میان آنها موفق به غلبه بر انشقاقِ سرشته با زندگی قبایلی و شکلدادن به ائتلافی شدند که فرآورده آن یک «عصبیت بزرگ» بود. غلبه از طریق زور و مصالحه از طریق وعده سهیم شدن در غنایم دو عامل محوری در پیوستن قبایل به این ائتلاف بود. رهبران فرهمند توانستند جنگاوری و عصبیتِ بزرگِ جاری در ائتلاف قبایلی را از نگرش محدود غارتگریِ پراکنده فراتر برده و معطوف به فتح نواحی مختلف کنند. نتیجه این فرایند استقرارِ شکل اولیه و ناپایداری از دولت قبایلی بود که در تکامل بعدی خود به یک دولت امپراتوری بدل میشد. مقاله حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است و تلاش کرده است تا با استفاده از رویکرد جامعهشناسیِ تاریخی الگوی کلان حاکم بر روند تاریخی تأسیس دولت را استخراج کند. برای گردآوری دادههای مورد نیاز نیز از روش اسنادی-کتابخانهای استفاده شده است.
مهدی زیبائی
چکیده
آنچه که امروزه بعنوان دولت مدرن در سرزمینهای خاورمیانه شناخته میشود در اکثر کشورهای منطقه به طور جدی با الگوی اولیه آن که در طول بیش از سه قرن در اروپای غربی شکل گرفت، متفاوت است. یکی از نشانههای دولت مدرن استفاده انحصاری از قوه قهریه توسط نظام سیاسی حاکم میباشد که این مهم در الگوی اروپایی به واسطه فرآیند چانهزنی ...
بیشتر
آنچه که امروزه بعنوان دولت مدرن در سرزمینهای خاورمیانه شناخته میشود در اکثر کشورهای منطقه به طور جدی با الگوی اولیه آن که در طول بیش از سه قرن در اروپای غربی شکل گرفت، متفاوت است. یکی از نشانههای دولت مدرن استفاده انحصاری از قوه قهریه توسط نظام سیاسی حاکم میباشد که این مهم در الگوی اروپایی به واسطه فرآیند چانهزنی بین نیروهای اجتماعی و دولتمردان شکل گرفت؛ این در حالی است که نیروهای اجتماعی فعال در خاورمیانه معاصر نقش بسیار کمرنگی در روند نهادینهسازی قوه قهریه در دستان دولتها داشتند. حال این پرسش مطرح میشود، چرا فرآیند دولتسازی و روند تثبیت انحصار دولت بر قوه قهریه در مناطق مورد بحث، سرنوشتی متفاوت داشت. در این رابطه به نظر میرسد نقش بازیگران بینالمللی در شکلگیری دولت مدرن خاورمیانهای باعث شد تا اکثر دولتهای منطقه بیش از آنکه بر قدرت زیرساختاری معطوف به جریانهای اجتماعی جوامع مربوطه متکی باشند بر قدرت استبدادی برآمده بر زور و اجبار تکیه کنند. بعبارت دیگر حمایت قدرتهای بینالمللی از رهبرانی که به طور عمده از بقایای نظام سیاسی سابق به حساب میآمدند، باعث گردید طول مدت ظهور دولت مدرن در خاورمیانه تنها به چند دهه تقلیل یابد. این نوشتار میکوشد ضمن اشاره به دیدگاههای رقیب پیرامون ظهور دولت مدرن در چارچوب تحلیلی جامعهشناسی تاریخی، ریشههای ظهور دولت مدرن در خاورمیانه معاصر را در پرتو جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل بررسی نماید.
حنیف عموزاده مهدیرجی؛ محسن رنجبر
چکیده
چند سالی است که اخبار مبتنی بر فساد از دستگاههای دولتی ایران شنیده میشود. نوعی از ارتباطات درونگروهی در ساخت قدرت که در آنها اعضای هر جناح سیاسی برخلاف منفعت عمومی و به سود خود و دیگر اعضای گروهشان عمل میکنند. از طرف دیگر میان مردم با کارگزاران خُرد حکومتی در سطوح پایینتر سیستم اجرایی کشور همکاری مبتنی بر رشوه و باجدهی ...
بیشتر
چند سالی است که اخبار مبتنی بر فساد از دستگاههای دولتی ایران شنیده میشود. نوعی از ارتباطات درونگروهی در ساخت قدرت که در آنها اعضای هر جناح سیاسی برخلاف منفعت عمومی و به سود خود و دیگر اعضای گروهشان عمل میکنند. از طرف دیگر میان مردم با کارگزاران خُرد حکومتی در سطوح پایینتر سیستم اجرایی کشور همکاری مبتنی بر رشوه و باجدهی در سالهای اخیر شکل گرفته است بهطوریکه شاخص ادراک فساد اداری در کشور در سالیان گذشته در مقایسه یا سایر دُول منطقه رو به کاهش نهاده است. ادعای مطرح شده این است که این نوع از همکاریِ نظامندِ مبتنی بر فساد، در یک بستر تاریخی و در تعاملات میان کارگزارن و شهروندان ایران شکل گرفتهاست. لذا این مقاله میکوشد تا از منظر جامعهشناسی تاریخی به فهمی جدید و البته تاریخی از مناسبات مالی میان حکومت و مردم دستیافته شود. در این راستا، بررسی اسناد و تحلیلهای ثانویه معتبر تاریخی، مورد استفاده قرار گرفتهاند. همچنین برای مشاهده بهتر مدارک تاریخی، مدلی مفهومی برای تبیین بهتر روابط میان اجزای رویدادیهای مورد مشاهده طراحی شده است. در طراحی این مدل، از آرای نظریهپردازانی چون الیاس، گمبتا و تیلی در جهت دستیابی به استنتاجی مبتنی بر بهترین تبیین استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهند که در نقاط تعاملاتی کارگزارن حکومتی با شهروندان، مجموعه از مناسباتی مالی همراه با سختگیری، فساد و بدبینی حاکم بوده که از هیچ رموز آئینی شدهای نیز پیروی نمیکرده است.
مهدی زیبائی
چکیده
بهرغم انتظارات موجود برای گذار رژیمهای اقتدارگرای جهان عرب به دموکراسی و ظهور دولتهای قوی در پرتو ناآرامیهای سال 2011 نتیجه حاصل از موج اعتراضات پس از گذشت هشت سال چیزی جز شکلگیری دولتهای ناتوان در جمهوریهای عربی و تثبیت نظام در پادشاهیهای نفتی نبوده است. از یک سو، شکلگیری دولتهای ورشکسته در سوریه و یمن نظم ...
بیشتر
بهرغم انتظارات موجود برای گذار رژیمهای اقتدارگرای جهان عرب به دموکراسی و ظهور دولتهای قوی در پرتو ناآرامیهای سال 2011 نتیجه حاصل از موج اعتراضات پس از گذشت هشت سال چیزی جز شکلگیری دولتهای ناتوان در جمهوریهای عربی و تثبیت نظام در پادشاهیهای نفتی نبوده است. از یک سو، شکلگیری دولتهای ورشکسته در سوریه و یمن نظم منطقه ای خاورمیانه را در آستانه فروپاشی قرار داده است؛ و از سویی دیگر، استفاده دولتهای سعودی و بحرین از سرکوب برای فرو نشاندن اعتراضات نشان دارد که رابطه ارگانیکی بین نظامهای حاکم و جامعه مربوطه وجود ندارد. در این ارتباط، دولتها نه تنها متضمن اقتدار مرکزی در محیط داخلی میباشند بلکه بازیگر اصلی در محیط فراملی به حساب میآیند. با توجه به اهمیت جایگاه نهاد دولت در حفظ نظم داخلی و برقراری موازنه قدرت در محیط خارجی افزایش آگاهی پیرامون رابطه ناآرامیعربی و نهاد دولت موجب شناخت بیشتر تحولات منطقهای خواهد شد. سوال اصلی پژوهش حاضر آن است که ناآرامیهای عربی چه تاثیری بر نهاد دولت در کشورهای درگیر داشته است؟ نوشتار حاضر با فرض تاثیر دوگانه تضعیفی ـ تقویتی ناشی از ناآرامیهای مورد بر نهاد دولت در جهان عرب قصد دارد سوال مذکور را با استفاده از نظریه جامعهشناسی تاریخی روابط بینالملل و در چهارچوب چشماندازهای سیاسی و اقتصادی موجود مورد بررسی قرار دهد.
محمد امیر احمدزاده
چکیده
در بررسی ساختار قدرت سیاسی و مناسبات آن با جامعه و الگوی تولید میتوان گفت ماهیتِ دولت در عصر نظامالملک بر مبنای اصل تمرکز قدرت چرخیده و عمدتاً ماهیت مالک الرقابی داشته است. مسئلهی نوشتار حاضر این است که چرا و متأثر از چه مولفههای جامعهشناختی ـ فرهنگی مناسبات قدرت سیاسی با جامعه و نیروهای تولید در عصر نظامالملک اینگونه ...
بیشتر
در بررسی ساختار قدرت سیاسی و مناسبات آن با جامعه و الگوی تولید میتوان گفت ماهیتِ دولت در عصر نظامالملک بر مبنای اصل تمرکز قدرت چرخیده و عمدتاً ماهیت مالک الرقابی داشته است. مسئلهی نوشتار حاضر این است که چرا و متأثر از چه مولفههای جامعهشناختی ـ فرهنگی مناسبات قدرت سیاسی با جامعه و نیروهای تولید در عصر نظامالملک اینگونه بود؟ با روش تحلیلی و وارسی منابع تلاش داریم تا ماهیت و عملکرد دولت که از آن بهعنوانِ «دولت بهمثابه تصاحب امور» تفسیر خواهد شد، به صورتبندی جدیدی از گزارههای تاریخی بپردازیم. با مراجعه به گزارههای تاریخی این رویکرد اثبات میشود؛ زیرا سلجوقیان در آغاز راه، حکمرانی خود را با شمشیر و تغلّب بر ایران هموار کردند؛ خاستگاه غیر ایرانی داشتند و در ادامهی تصاحب سرزمینی بهرغم بهکار گرفتن دیوانسالاران ایرانی همواره این گروه نخبگان اداری جان خود را در نزاعِ قدرت از دست دادند. از منظر اقتصادی نیز حاکمان سلجوقی ضمن تصاحب تمام منابعِ قدرت و ثروت، چیدمان پیشین و شکل یافتهی طبقات و گروههای اجتماعی ایران را بر هم زده و با تحکیم ساختار قدرت اقتصادی کالایی و بیثباتی مالکیت نظام ارضی مانع از دگرگونی اساسی شدند. با اعمال شیوه اقتصاد مبتنی بر حیات کوچروی و توسعه الگوی زمینداری اقطاعی امکان انباشت سرمایه و گردش آن تقلیل یافت و بهرغم توسعهی حجم امور اقتصادی و گسترش سرزمینهای تحت سیطره در این مقطع پر اهمیت تاریخی، شاهد تکوین مراحل تحول و جهش در این دوره نیستیم؛ بلکه حوادث عظیم این دوره صرفاً در درون یک دایرهی بسته رخ داد که دولت صاحب امور آنرا کنترل میکرد. دولت بهمثابه تصاحب با اتخاذ و تعمیم نظام ارباب ـ رعیتی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تقویت میشد. دولت متمرکزِ عصر نظامالملک از شرایط برای نهادینه کردن تسلط خود بهره گرفت؛ اما برای گذار به مرحله تحول اساسی، حرکت جهشسازی صورت نگرفت.