جامعه شناسی سیاسی
ابوالفضل دلاوری؛ محمد رهبری
چکیده
وعدهها و برنامههای اعلامی حسن روحانی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، انتظارات زیادی، بهویژه در میان حامیانش ایجاد کرد. باوجوداین، پس از پیروزی، او خیلی زود با سرخوردگی بسیاری از حامیانش و نارضایتی بسیاری از گروههای اجتماعی روبرو شد. پرسش این است که این وضعیت چگونه و در اثر چه عواملی ایجاد شد و چه پیامدهایی داشت. ...
بیشتر
وعدهها و برنامههای اعلامی حسن روحانی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، انتظارات زیادی، بهویژه در میان حامیانش ایجاد کرد. باوجوداین، پس از پیروزی، او خیلی زود با سرخوردگی بسیاری از حامیانش و نارضایتی بسیاری از گروههای اجتماعی روبرو شد. پرسش این است که این وضعیت چگونه و در اثر چه عواملی ایجاد شد و چه پیامدهایی داشت. در این مقاله بر اساس مدلی بسط یافته از نظریه «محرومیت نسبی» و با کاوش در دادههای موجود در فضای مجازی در کنار دادههای اسنادی به این پرسش پاسخدادهشده است. یافتههای مقاله نشان داد دولت دوم روحانی از یکسو حجم بالایی از انتظارات و مطالبات را ایجاد کرده بود و از سوی دیگر از همان نخستین روزهای استقرار خود با محدودیتهای فزایندهای برای تحقق این انتظارات و مطالبات روبرو شد. این محدودیتها از متغیرهای متعددی ناشی میشد. فشار فزاینده نیروها و نهادهای تحت کنترل جناح رقیب در چینش کابینه، خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمها و سیاستهای نامنسجم و گاه متناقض خود دولت بهویژه در زمینههای پولی- مالی و بودجهریزی از مهمترین این متغیرها بودند. این عوامل باعث تعمیق بحران اقتصادی، افزایش تورم، بیکاری و فقر و نگرانی طبقات پایین و متوسط شد. این وضعیت، زنجیرهای از اعتراضات اجتماعی و سیاسی را در عرصه واقعی و فضاهای مجازی بهویژه از دیماه 96 تا مردادماه 97 برانگیخت. این اعتراضات گرچه سرکوب شد یا فروکش کرد اما بیاعتمادی سیاسی و ناامیدی شدیدی را در میان گروههای مختلف نسبت به توانایی دولت روحانی ایجاد کرد.
ابوالفضل دلاوری
چکیده
تداوم سیاست تنازعی در ایران معاصر، پرسش از سرچشمهها و سازوکارهای بازتولید این منازعات را بهپیش می-کشد. در ادبیات موجود سرچشمه این منازعات یا به دولت و یا به شکافهای اجتماعی نسبت داده شده است. در اثاری همکه بهنقش دولت پرداخته شده یا بر وجوه ساختاری و یا ترتیبات نهادی آن تأکید شدهاست. این مقاله بر نقش کارکرد دولت تمرکز کرده ...
بیشتر
تداوم سیاست تنازعی در ایران معاصر، پرسش از سرچشمهها و سازوکارهای بازتولید این منازعات را بهپیش می-کشد. در ادبیات موجود سرچشمه این منازعات یا به دولت و یا به شکافهای اجتماعی نسبت داده شده است. در اثاری همکه بهنقش دولت پرداخته شده یا بر وجوه ساختاری و یا ترتیبات نهادی آن تأکید شدهاست. این مقاله بر نقش کارکرد دولت تمرکز کرده و بر این اساس ظهور و عملکرد پنج نوع دولت را در برهههای مختلف تاریخ معاصر ایران شناسائی کرده که شامل دولت خود بازساز، دولت ملتساز، دولت توسعهگرا، دولت بازتوزیعکننده و دولت توسعهطلب است. مقاله نشان داد که هر یک از این دولتها، گرچه بهنوبه خود پیشرفتهائی داشتهاند اما تأخر تاریخی و استراتژیها و سیاستهای گزینش شده آنها ناکامیهای بزرگی هم بهبار آورده که باعث انباشت بحرانها و تشدید و تداوم منازعات سیاسی شده است. مقاله شرط برون رفت از این وضعیت را نیارمند استقرار «دولت مصالحهگرا» دانسته که میتواند از یک قرارداد اجتماعی فراگیر سربرآورد و براساس ترتیبات نهادی دموکراتیک و پذیرش تکثر و سازوکارهای رقابتی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کارکرد اصلی خود را حلمنازعه قرار دهد و به جای مداخله اقتدارگرایانه در جامعه، پاسدار موجودیت و امنیت جامعه باشد و فقط انجا که سازوکارهای درونجوش و رقابتی با کسری یا تعارض منافع یا منازعه روبرو میشود به جبران نارسائیها، رفع اختلافات و حل منازعات مبادرت ورزد و تعادل اجتماعی و ثبات سیاسی را بازتولید کند.
ابوالفضل دلاوری
چکیده
چکیده در دهههای اخیر بیثباتیهای سیاسی بهدلیل فراوانی، آثار و پیامدهایشان به کانون توجه دولتها و پژوهشگران تبدیل شدهاند. در ایران نیز طی سالهای اخیر مطالعات و پژوهشهای قابل ملاحظهای در اینباره آغاز شده است. با این وجود، مطالعات ایرانی هنوز چندان از حد کلیات و یا اقتباس مفهومسازیها و مدلهای قدیمی ...
بیشتر
چکیده در دهههای اخیر بیثباتیهای سیاسی بهدلیل فراوانی، آثار و پیامدهایشان به کانون توجه دولتها و پژوهشگران تبدیل شدهاند. در ایران نیز طی سالهای اخیر مطالعات و پژوهشهای قابل ملاحظهای در اینباره آغاز شده است. با این وجود، مطالعات ایرانی هنوز چندان از حد کلیات و یا اقتباس مفهومسازیها و مدلهای قدیمی فراتر نرفته است. این مقاله بر این مفروض استوار است که هرگونه مطالعه و پژوهش روشمند، دقیق و راهگشا در مورد این موضوع، نیازمند مواجههی انتقادی با ادبیات موجود و بازاندیشی در مفاهیم، شاخصها و ابزارهای سنجش و تحلیل بیثباتی سیاسی است. این مقاله همین هدف را در مورد ابعادِ توصیفیِ بیثباتی سیاسی دنبال کرده است؛ در این مقاله مفهومسازیها، شاخصها و مدلهای موجود، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و سعی گردیده بر اساسِ تحولات اخیر جهانی و همچنین تجربیات بومی، مفهومسازی و شاخصسازی روشنتر و کارآمدتری برای سنجش بیثباتی سیاسی ارائه شود. در انتها نیز بیان میگردد که در سنجش بیثباتی سیاسی لازم است متغیرهای ذهنی (نظام ادراکات سیاسی و فرهنگ سیاسی جوامع موردِ مطالعه) و ابعاد تاریخی (پیشینهها و تجربیات سیاسی مردم و دولتها) همچنین گونههای جدید رویدادهای بیثبات کننده (که بهویژه نتیجه فرآیندهایی چون جهانی شدن، رسانهای شدن و مجازی شدن سیاست هستند) مورد توجه قرار گیرند. مدل پیشنهادی این مقاله برای سنجش بیثباتی با توجه به چنین یافتهها و ملاحظاتی تنظیم شده است.