حسین مسعودنیا؛ عبدالرضا عالیشاهی
چکیده
حزب عدالت و توسعه بهرغم اعمال سیاستهای پراگماتیستی و تحقق اصلاحات وسیع در راستای توسعه اقتصادی ترکیه، کماکان در روند دموکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی این کشور با بحرانهای عمیقی مواجه بوده است. در واقع، مسئله اصلی مقاله حاضر اینست که اقتدارگرایی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، با روندی پرشتاب ادامه دارد و در این میان، طیفهای اپوزیسیون ...
بیشتر
حزب عدالت و توسعه بهرغم اعمال سیاستهای پراگماتیستی و تحقق اصلاحات وسیع در راستای توسعه اقتصادی ترکیه، کماکان در روند دموکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی این کشور با بحرانهای عمیقی مواجه بوده است. در واقع، مسئله اصلی مقاله حاضر اینست که اقتدارگرایی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، با روندی پرشتاب ادامه دارد و در این میان، طیفهای اپوزیسیون در این کشور، بهویژه نیروهای نظامی با گرایشات کمالیستی رادیکال که از مخالفان جدی سیاستهای اردوغان و حزب وی بودهاند، با طرح و اجرای کودتایی هرچند نافرجام، به تقابل وی مبادرت نمودند. در این مقاله، مساعی نویسندگان حول ارائه پاسخی متقن و علمی بدین سوال است که مهمترین عوامل بسترساز کودتا از سوی نظامیان ترکیه چه بوده است؟ و چرا کودتا نافرجام ماند؟ سیاستهای داخلی و بینالمللی آنکارا بهکدامین سمت متمایل خواهد شد؟ نتایج مقاله با بهرهگیری از نظریه شکافهای اجتماعی، نشان میدهد که اتخاذ و اجرای سیاستهای اقتدارگرایانه حزب عدالت و توسعه شکافهای اجتماعی و سیاسی را در کشور ترکیه توسعه بخشید و این امر وقوع کودتا را از سوی نظامیان و دیگر مخالفین اردوغان سبب گردید. در ادامه اما بهرغم سیاستهای اقتدارگرایانه این حزب، وجود برخی ساختارها پیروزی کودتاچیان و سقوط دولت اردوغان را ناتمام باقی گذارد. روش تحقیق مقاله کنونی نیز مبتنی بر روش جامعهشناسی تاریخی میباشد.