رضا نصیری حامد؛ سارویه مذهبی
چکیده
انقلاب، رویدادی است توأم با تغییرات بنیادین و معمولاً خشونتآمیز که روند جاری امور را بر هم زده و درصدد درانداختن طرحی نو و تأسیس نظامی جدید برمیآید. از تبعات انقلابها، نفی ساختارهای سیاسی موجود است و انقلابیون پس از فرونشستن شور و حال انقلابی معمولاً نهادهای مطلوب خویش را تأسیس میکنند. بااینحال، تقابل ایدئولوژی انقلابی با ...
بیشتر
انقلاب، رویدادی است توأم با تغییرات بنیادین و معمولاً خشونتآمیز که روند جاری امور را بر هم زده و درصدد درانداختن طرحی نو و تأسیس نظامی جدید برمیآید. از تبعات انقلابها، نفی ساختارهای سیاسی موجود است و انقلابیون پس از فرونشستن شور و حال انقلابی معمولاً نهادهای مطلوب خویش را تأسیس میکنند. بااینحال، تقابل ایدئولوژی انقلابی با ساختار اداری و اجرایی برآمده از انقلاب، جزو مسائل چالشبرانگیز انقلابیون است. مدعای نوشتار حاضر آن است که فراتر از تعارضها و اختلافات موردی و خاص، ریشه این قضیه در مسئله «دولتسازی» است. درواقع انقلابیون به سبب حساسیت به ارزشهای انقلاب، از پذیرش ماهیت دولت و اقتضائات ناگزیر آن ازجمله تمرکز قدرت اجرایی در اختیار دولت و نیز اصالت داشتن منطق مصلحت عمومی در آن ابا دارند و ازاینرو اغلب نگرشی تقلیل گرایانه به دولت دارند که سبب میشود حتی دولتهای انقلابی هم در این وضعیت بغرنج بهتدریج بخش مهمی از مشروعیت و مقبولیت خود را از دست بدهند. بدین منظور و برای آنکه اهمیت این قضیه بهمثابه امری ساختاری و نهفقط شخص و دولتی خاص نشان داده شود، بر دو دولت «محمود احمدینژاد» تمرکز میگردد؛ چراکه گفتمان این دولت و حامیان آن حداقل در بدو روی کار آمدن آن، دولتی انقلابی تصویر میشد اما مشکل مذکور در خصوص ناسازگاری انقلابی گری و منطق عملکرد در قالب دولت در این دولتها نیز خود را به شکل ملموسی نشان داد.