خلیل اله سردارنیا
چکیده
«انقلاب خاموش» اصطلاحی است که در ارتباط با تغییر و تحولات تدریجی در عرصه فکری ـ نگرشی و باورهای سیاسی بهکار رفته است، این انقلاب میتواند منجر به کنشهای سیاسی اعتراضی و انقلاب سیاسی و اجتماعی گردد. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل تاثیر اینترنت بر شکلگیری انقلاب خاموش ارزشی ـ نگرشی و وقوع بهار عربی در چارچوب نظریه رونالد اینگلهارت ...
بیشتر
«انقلاب خاموش» اصطلاحی است که در ارتباط با تغییر و تحولات تدریجی در عرصه فکری ـ نگرشی و باورهای سیاسی بهکار رفته است، این انقلاب میتواند منجر به کنشهای سیاسی اعتراضی و انقلاب سیاسی و اجتماعی گردد. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل تاثیر اینترنت بر شکلگیری انقلاب خاموش ارزشی ـ نگرشی و وقوع بهار عربی در چارچوب نظریه رونالد اینگلهارت است. پرسش پژوهش آن است که: مهمترین عامل موثر بر بروز انقلاب خاموش در جوانان شهری و تحصیلکردگان خاورمیانه عربی در دو دهه اخیر چه بوده است؟ پیامد چنین انقلابی، در ساحت رفتاری یا کنشی چه بوده است؟ فرضیه تحقیق: بدون آنکه تاثیر تحول در نظام آموزشی نادیده گرفته شود، باید گفت که از نیمه دوم دهه 2000 به اینسو، افزایش دسترسی و استفاده از اینترنت منجر به شکلگیری انقلاب خاموش در ساحت ارزشی ـ نگرشی و فکری و در ساحت رفتاری به تشدید کنشهای اعتراضی در فضای سایبری و غیر سایبری و بهار عربی شد. روش تحقیق از نوع تبیینی ـ علی و تحلیلی است. با استفاده از دادههای پیمایشهای ارزشی و نگرشی انجام شده توسط مراکز پژوهشی منطقهای و مطالعات کمی انجام شده، در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که اینترنت در بیش از یک دهه اخیر تا حد زیادی بر سپهر نگرشی و ارزشی و نیز سپهر رفتاری جوانان شهری و تحصیلکردگان تاثیرگذار بوده است؛ اما این نتیجه در مورد تودههای بیسواد و کمسواد تایید نمیگردد لذا در تحلیل تاثیر اینترنت، متغیر نظام آموزشی متحول بهعنوان متغیر زمینهای ـ که مفروض گرفته شده ـ را نمیتوان نادیده گرفت.
محمد امیر احمدزاده
چکیده
در بررسی ساختار قدرت سیاسی و مناسبات آن با جامعه و الگوی تولید میتوان گفت ماهیتِ دولت در عصر نظامالملک بر مبنای اصل تمرکز قدرت چرخیده و عمدتاً ماهیت مالک الرقابی داشته است. مسئلهی نوشتار حاضر این است که چرا و متأثر از چه مولفههای جامعهشناختی ـ فرهنگی مناسبات قدرت سیاسی با جامعه و نیروهای تولید در عصر نظامالملک اینگونه ...
بیشتر
در بررسی ساختار قدرت سیاسی و مناسبات آن با جامعه و الگوی تولید میتوان گفت ماهیتِ دولت در عصر نظامالملک بر مبنای اصل تمرکز قدرت چرخیده و عمدتاً ماهیت مالک الرقابی داشته است. مسئلهی نوشتار حاضر این است که چرا و متأثر از چه مولفههای جامعهشناختی ـ فرهنگی مناسبات قدرت سیاسی با جامعه و نیروهای تولید در عصر نظامالملک اینگونه بود؟ با روش تحلیلی و وارسی منابع تلاش داریم تا ماهیت و عملکرد دولت که از آن بهعنوانِ «دولت بهمثابه تصاحب امور» تفسیر خواهد شد، به صورتبندی جدیدی از گزارههای تاریخی بپردازیم. با مراجعه به گزارههای تاریخی این رویکرد اثبات میشود؛ زیرا سلجوقیان در آغاز راه، حکمرانی خود را با شمشیر و تغلّب بر ایران هموار کردند؛ خاستگاه غیر ایرانی داشتند و در ادامهی تصاحب سرزمینی بهرغم بهکار گرفتن دیوانسالاران ایرانی همواره این گروه نخبگان اداری جان خود را در نزاعِ قدرت از دست دادند. از منظر اقتصادی نیز حاکمان سلجوقی ضمن تصاحب تمام منابعِ قدرت و ثروت، چیدمان پیشین و شکل یافتهی طبقات و گروههای اجتماعی ایران را بر هم زده و با تحکیم ساختار قدرت اقتصادی کالایی و بیثباتی مالکیت نظام ارضی مانع از دگرگونی اساسی شدند. با اعمال شیوه اقتصاد مبتنی بر حیات کوچروی و توسعه الگوی زمینداری اقطاعی امکان انباشت سرمایه و گردش آن تقلیل یافت و بهرغم توسعهی حجم امور اقتصادی و گسترش سرزمینهای تحت سیطره در این مقطع پر اهمیت تاریخی، شاهد تکوین مراحل تحول و جهش در این دوره نیستیم؛ بلکه حوادث عظیم این دوره صرفاً در درون یک دایرهی بسته رخ داد که دولت صاحب امور آنرا کنترل میکرد. دولت بهمثابه تصاحب با اتخاذ و تعمیم نظام ارباب ـ رعیتی در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تقویت میشد. دولت متمرکزِ عصر نظامالملک از شرایط برای نهادینه کردن تسلط خود بهره گرفت؛ اما برای گذار به مرحله تحول اساسی، حرکت جهشسازی صورت نگرفت.
مجتبی یاور
چکیده
تفسیر سیاست در دولت پهلوی، بر مبنای الگوی نوستالژیا، هدف این مقاله است. نوستالژیا، بهمنزله موقعیتی بنیادین در حیات ذهنی انسان، میتواند عرصه سیاسی را متأثر از مضامین و انگارههای خود سازد. در این مقاله، با تمرکز بر دوره پهلوی، قصد داریم تا که نشان دهیم، مشروعیت، که از زمره مفاهیم اساسی مرتبط با سیاست است، ماهیتی عمدتاً نوستالژیک ...
بیشتر
تفسیر سیاست در دولت پهلوی، بر مبنای الگوی نوستالژیا، هدف این مقاله است. نوستالژیا، بهمنزله موقعیتی بنیادین در حیات ذهنی انسان، میتواند عرصه سیاسی را متأثر از مضامین و انگارههای خود سازد. در این مقاله، با تمرکز بر دوره پهلوی، قصد داریم تا که نشان دهیم، مشروعیت، که از زمره مفاهیم اساسی مرتبط با سیاست است، ماهیتی عمدتاً نوستالژیک بهخود گرفته بود. الگوی نوستالژیا، خودآگاه و ناخودآگاه، به یکی از سرمشقهای جاافتاده و مسلط بر گفتمانهای ایران عصر پهلوی تبدیل شده بود. در این مقاله، نوستالژیا، بهمثابه محل اتصال فرهنگ و سیاست تفسیر میشود. الگوی نوستالژیا، آنچنان فراگیر بود که، حتی صورتبندی نظری ایدهها و افکار نیروهای رقیب و مخالف دولت پهلوی نیز، بیشتر درون چنین سرمشق فراگیر و عامی انجام میشد. این، عام بودن نوستالژیا است که هم گفتمان ملی ایران باستانگرایی حاکم و هم گفتمان دینی اسلامگرایی رقیب (و برخی دیگر گفتمانهای حاضر در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی) را پوشش میدهد. الگوی نوستالژیا، در عرصه سیاست، برای یکی (دولت پهلوی)، مقدمات کسب اعتبار و مشروعیت تدارک میدید و برای دیگری (گفتمان رقیب)، لوازم مورد نیاز جهت سلب مشروعیت از نظام موجود را فراهم میکرد. پارادایم نوستالژیا، نشان خود را بر سیاست در ایران آشکار ساخت.
محمدباقر خرمشاد؛ مجید نجاتپور
چکیده
پس از انقلاب اسلامی، جریانهای فکری و سیاسی در راستای عملی نمودن نظریههای بومی، تحولات بینالمللی و تشدید روند جهانی شدن، نسبت به گذشته بهنحوی عمیقتر و اساسیتر به مفهوم توسعه پرداختند. جریان توسعهگرایان لیبرال پس از انقلاب و در پی تحول فضای گفتمانی از درون جدالهای فکری و سیاسی دههی هفتاد سر برآورد و اندکاندک زمینه ...
بیشتر
پس از انقلاب اسلامی، جریانهای فکری و سیاسی در راستای عملی نمودن نظریههای بومی، تحولات بینالمللی و تشدید روند جهانی شدن، نسبت به گذشته بهنحوی عمیقتر و اساسیتر به مفهوم توسعه پرداختند. جریان توسعهگرایان لیبرال پس از انقلاب و در پی تحول فضای گفتمانی از درون جدالهای فکری و سیاسی دههی هفتاد سر برآورد و اندکاندک زمینه را برای طرح مسائل نوسازی و توسعه کشور بیش از پیش فرآهم میدید. اگر بخواهیم با اتخاذ رویکردی ایجابی به فهم هر چه دقیقتر محتوی و بنمایههای فکری ـ سیاسی جریان لیبرال توسعهگرا در ایران بپردازیم؛ به ناچار باید به آرا و آثار محمود سریعالقلم و موسی غنینژاد که در این جریان نقش فعال فکریـ سیاسی داشتهاند، مراجعه نماییم. گفتمان توسعه در این جریان همواره میکوشد تا مفاهیم اصلی چون حکومت قانون، آزادیخواهی، اقتصاد بازار، جهانیشدن، دولت حداقلی و حقوق بشر را حول دال مرکزی «نوسازی لیبرالی» مفصلبندی نماید. پژوهش حاضر با استفاده از الگوی تحلیلی جریان-گفتمان و بهرهگیری از ظرفیتهای روش جریانشناسی و گفتمان، میکوشد تا نوع نگاه جریان توسعه گرایان لیبرال به گفتمان توسعه را ارزیابی نماید. سوال اصلی مقاله حاضر این است که توسعه در گفتمان جریان توسعهگرایان لیبرال دستخوش چه تحولاتی شده است؟ در پاسخ به پرسش فوق میتوان گفت که توسعه در گفتمان جریان توسعهگرای لیبرال با عام و جهانشمول دیدن روند نوسازی و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و دال مرکزی «نوسازی لیبرالی» بازنمایی شده است. با توجه به پژوهش حاضر، دیدگاه این جریان در عرصهی اقتصاد، سیاست و فرهنگ به شکلگیری گفتمان توسعهخواهی میانجامد که در آن، آزادی اقتصادی و توسعهی سیاسی همبستگی شدید دارد. اگرچه آنها توسعهی نهادهای مدنی سیاسی را در شرایط امروز مقدم بر آزادسازیهای اقتصادی میدانند اما میان این دو ارتباط تنگاتنگی برقرار کرده و از ایدهی دموکراسی مطابق آزادیهای فردی بهعنوان یک ارزش سرنوشتساز در اقتصاد یاد میکنند. در مقوله توسعه اقتصادی عمدهترین خواست این جریان، رساندن دولت بهحد وظایف اساسی خود و رفع موانع از نظام بازار آزاد میباشد.
علی اشرف نظری؛ برهان سلیمی
چکیده
پوپولیسم در دهههای اخیر از طریق احزاب و جریانات راست افراطی، پس از یک دوره فترت (در آلمان و ایتالیای بین دو جنگ)، به صحنه سیاسی دموکراسیهای اروپایی بازگشته است. بازگشت پوپولیسم به صحنه سیاسی کشورهای اروپای غربی در قالب جریانات راست افراطی، ریشه در شکست احزاب سنتی در پاسخ کافی و مناسب به مسائلی چون جهانیشدن اقتصاد و فرهنگ، سرعت ...
بیشتر
پوپولیسم در دهههای اخیر از طریق احزاب و جریانات راست افراطی، پس از یک دوره فترت (در آلمان و ایتالیای بین دو جنگ)، به صحنه سیاسی دموکراسیهای اروپایی بازگشته است. بازگشت پوپولیسم به صحنه سیاسی کشورهای اروپای غربی در قالب جریانات راست افراطی، ریشه در شکست احزاب سنتی در پاسخ کافی و مناسب به مسائلی چون جهانیشدن اقتصاد و فرهنگ، سرعت و مسیر ادغام در اتحادیه اروپا، مسئله مهاجرت و مهاجران، افول اهمیت ایدئولوژیها و سیاست طبقاتی، کاهش علاقه مردم به مشارکت سیاسی و بدبینی و عدم اعتماد شهروندان به سیاستمداران دارد. احزاب راست افراطی، در چند دههی اخیر توانستهاند با شعارهای پوپولیستی، نه تنها حضور ملموسی در حیات سیاسی این جوامع داشته باشند، بلکه موفقیتهای قابلتوجهی نیز در فرآیندهای انتخاباتی کسب کردهاند. پوپولیسم راست افراطی در این جوامع، تنها مدلی از پوپولیسم در دهههای اخیر میباشد که در جامعهشناسی سیاسی امروز از آن تحت عنوان نئوپوپولیسم یادشده و مباحث قابل اعتنایی در محافل آکادمیک غربی پیرامون آن مطرح شده است. مقاله حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن بازخوانی مباحث نظری درخصوص پوپولیسم، به بحث از پوپولیسم جبههی ملیِ فرانسه و تبعات قدرتگیری این حزب، بهعنوان برجستهترین نماینده راست افراطی در صحنه سیاسی فرانسه میپردازد.
شهروز شریعتی؛ مهدی عباسی شاهکوه
چکیده
همزمان با ظهور دولتهای مدرن، مفهوم کنترل اجتماعی دستخوش تحول بنیادین شد و نظارت اجتماعی که تا پیش از آن بیشتر مفهومی با ابعاد محلی و محدود بود به مفهومی حکومتی تغییر شکل پیدا کرد. نوشتار حاضر با بهرهگیری از آموزههای نظری در تبیین مفهوم کنترل اجتماعی به خوانش مجدد تاریخ دولت مدرن در ایران پرداخته و از این منظر بزرگترین و مهمترین ...
بیشتر
همزمان با ظهور دولتهای مدرن، مفهوم کنترل اجتماعی دستخوش تحول بنیادین شد و نظارت اجتماعی که تا پیش از آن بیشتر مفهومی با ابعاد محلی و محدود بود به مفهومی حکومتی تغییر شکل پیدا کرد. نوشتار حاضر با بهرهگیری از آموزههای نظری در تبیین مفهوم کنترل اجتماعی به خوانش مجدد تاریخ دولت مدرن در ایران پرداخته و از این منظر بزرگترین و مهمترین عامل ناتوانی دولت مدرن را در ایران، وجود اجتماعات قدرتمند توصیف کرده است که بهواسطه انحصارطلبی، مانع از تحقق کارویژه مهم کنترل اجتماعی از سوی حکومت میشوند. از این منظر «اجتماعات سنتی» در ایران در غیاب تکوین مفهوم «جامعه ایرانی» در برابر تغییرات و اصلاحاتی که از قدرتش میکاست، بهصورت جدی ایستادگی میکرد و رهبران نیرومند اجتماعی که در واقع رقبای حکومت مرکزی قلمداد میشدند، در یک نزاع دو سویه و دو وجهی از یکطرف با دیگر شبکههای اجتماعی و از طرف دیگر با قدرت حاکمه بر سر منافع و منابع در جنگ و ستیز بودند. اما با روی کار آمدن دولت پهلوی اول که در پی ایجاد «جامعه» مدرن بود، منازعهی میان دولت و اجتماع عمیقتر و سمتوسوی قابل توجهی گرفت؛ زیرا این دولت برای رسیدن به اهداف مدرن خود به هیچوجه شبکههای اجتماعی قدرت را بر نمیتابید و بر همین اساس نیز تلاش میکرد با افزایش قدرت کنترل و نظارت دولتی، رقبای دیگر را از صحنه خارج کند و در عین حال مانع از انجام نظارتهای اجتماعی شود؛ اگر چه که در نهایت در این رویارویی با ناکامی مواجه شد.