حمید یحیوی
چکیده
در پاسخ به پرسش از ماهیت دولت مدرن در ایران معاصر، پژوهش پیشرو بر آن است که از منظر رهیافت فوکویی و دستگاه مفهومی برآمده از آن به مسئله دولت در ایران معاصر نزدیک شده و از این مسیر به کنکاش در آن بپردازد. میشل فوکو در دوره فکری متاخر خود، حوزهی جدید از تحقیق در باب دولت را میگشاید که اساس آن تاکید بر عقلانیتهای سازنده دولت است. محور ...
بیشتر
در پاسخ به پرسش از ماهیت دولت مدرن در ایران معاصر، پژوهش پیشرو بر آن است که از منظر رهیافت فوکویی و دستگاه مفهومی برآمده از آن به مسئله دولت در ایران معاصر نزدیک شده و از این مسیر به کنکاش در آن بپردازد. میشل فوکو در دوره فکری متاخر خود، حوزهی جدید از تحقیق در باب دولت را میگشاید که اساس آن تاکید بر عقلانیتهای سازنده دولت است. محور تحلیلهای فوکو در باب دولت به «مسئلهی عقلانیتی» مربوط میشود که کردارهای حکومتی و فنون حکمرانی با اتکا به آن طراحی شده و سامان مییابند. فرضیه ما در این نوشتار این است که دولت مدرن در ایران با آنکه در طی فرایند نوسازی، با ورود اشکالی از فنون حکمرانی از غرب ساخته شد اما طراحی، سامانمندی و مفصلبندی آنها تحت حکومتداری شبانوارگی حاکم در نظام سنت و عقلانیتهای برجای مانده از اپیستمهی پیشین ایرانی صورت میگرفت. به باور این مقاله پایداری «عقلانیتهای شبانوارهِ نظام سنت» و تقویت آنان در ترکیب با عقلانیتهای نیمبند و ناقصی از عصر جدید ـ عقلانیتهایی از جنس «مصلحت دولت» و «پلیس» که تنها در پی تقویت دولت بودند ـ به زایش «شبانوارگی ابزارمند» و مجهز به فنون و آپارتوسهای مدرن انجامید. به همین سبب به سامان سیاسی خاصی امکان بروز داد که در این مقاله از آن تحت عنوان «شبانوارگی جدید» یاد میشود. این دولتِ شبانوار به یاری آپاراتوسهای جدیدی نظیر ارتش، بوروکراسی که در عصر جدید ایجاد شد توفیق بیشتری برای دخالتگری و حک کردن قدرت خود بر بدن اجتماع یافت.
ابراهیم التجائی
چکیده
در میان طیف گسترده دیدگاههای موجود در خصوص نقش دولت در اقتصاد، یک دیدگاه میانه مهمترین اولویت دولت در اقتصاد را ایجاد زیربناهای نهادی معرفی میکند. این نقش مهم دولت در کشورهای در حال توسعه و بهویژه کشورهای وابسته به درآمدهای نفتی، بسیار حیاتیتر از کشورهای توسعه یافته است. در ایران آغاز سده چهاردهم ﻫ.ش بسیاری از موانع رشد بهوضوح ...
بیشتر
در میان طیف گسترده دیدگاههای موجود در خصوص نقش دولت در اقتصاد، یک دیدگاه میانه مهمترین اولویت دولت در اقتصاد را ایجاد زیربناهای نهادی معرفی میکند. این نقش مهم دولت در کشورهای در حال توسعه و بهویژه کشورهای وابسته به درآمدهای نفتی، بسیار حیاتیتر از کشورهای توسعه یافته است. در ایران آغاز سده چهاردهم ﻫ.ش بسیاری از موانع رشد بهوضوح قابل مشاهده است. مهمترین آنها ضعف چارچوبهای نهادی مناسب برای کارکرد بازارها و بخش خصوصی در محدوده آنها است. در این مقاله نقش دولت در ایجاد این زیربناهای نهادی در حدود چهار دهه از نیمه نخست سده یاد شده مورد بررسی قرار میگیرد. بررسیها نشان میدهد که پس از تلاشهای نسبتاً نافرجام، منقطع و پراکنده برخی سیاستمداران در سده سیزدهم ﻫ.ش، در دو دهه نخست سده چهاردهم، اراده معطوف به قدرت از سوی حکومت بهمنظور نوسازی شکل گرفت و ایجاد نهادهای جدید از سطح پایتخت به سطح ملی بسط و گسترش یافت. در سه دهه بعدی، توجه دولت به اقدامات نهادی اقتصادی جدید معطوف شد. از میان این اقدامات، شش اقدام تأسیس سازمان برنامه، ملی شدن صنعت نفت، اصلاحات ارضی، تأسیس صندوق تجدید ارزیابی ذخایر ارزی و بانکهای تخصصی، تأسیس بانک مرکزی و سازمان بورس اوراق بهادار تهران و اجرای پنج برنامه عمرانی و اقتصادی اهمیت بهسزایی دارند و هر یک آثار قابل ملاحظهای بر اقتصاد ایران بهجا گذاشتند.