دولت
مصطفی کواکبیان؛ عظیم متین
چکیده
این پژوهش به بررسی تحول و تثبیت دولت مدرن در ایران میپردازد که در درون اندیشههای غربی قرارگرفته و نهادگرایی تاریخی را بهعنوان چارچوب نظری به کار میگیرد. مبانی نظری بر ویژگیهای متمایز یک دولت مدرن تأکید میکند و آن را از مدلهای تاریخی مانند دولت مطلق جدا میکند. این تحقیق بر سیر تاریخی دولت در ایران متمرکز است و بر نیاز به ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی تحول و تثبیت دولت مدرن در ایران میپردازد که در درون اندیشههای غربی قرارگرفته و نهادگرایی تاریخی را بهعنوان چارچوب نظری به کار میگیرد. مبانی نظری بر ویژگیهای متمایز یک دولت مدرن تأکید میکند و آن را از مدلهای تاریخی مانند دولت مطلق جدا میکند. این تحقیق بر سیر تاریخی دولت در ایران متمرکز است و بر نیاز به درک دقیقی از رابطه رویدادها و بزنگاههای تاریخی و دولت مدرن تأکید دارد. هدف این پژوهش، کاوش جامع سیر تاریخی ایران در شکلگیری و تثبیت دولت مدرن است؛ بنابراین رویکرد نهاد گرایانه تاریخی به کار گرفتهشده است که ارتباط نهادهای سیاسی مانند ارتش، نظام مالیاتی و قوه قضائیه را در دولت سازی تشخیص میدهد. روش تحقیق از تحلیل محتوا برای دیدگاههای متفکران غربی در مورد دولت مدرن و تحقیقات تاریخی استفاده میکند تا فرآیند شکلگیری را در یک بازه زمانی مشخص بررسی کند. یافتهها سیر ایران را از دوران صفویه تا انقلاب مشروطه تا دوران رضاشاه نشان میدهد. مشروطیت بهعنوان یک جنبه محوری ظاهر میشود و نشاندهنده گذار به سمت حکومتداری مدرن و رابطه متوازن دولت-ملت است. دوران رضاشاه شاهد ناسیونالیسم و تمرکز اقتصادی است که اساساً پویایی قدرت را تغییر داده است. این کاوش تاریخی، تلاش ایران برای تفکر سیاسی مستقل و مفهوم متحول دولت-ملت را روشن میکند و درنهایت به درک سیاستها و جهتگیریهای معاصر ایران کمک میکند.
وحید سینائی؛ ابوالقاسم شهریاری
چکیده
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بهبهانه حضور نیروهای آلمانی، پیامدهای ناگواری داشت. پایان دولت رضاشاهی بهمعنای شروع دوره جدیدی بود که در آن دیگر از اقتدار مطلق خبری نبود. وخیمتر شدن شرایط کشور، متفکران ایرانی را به تأمل درباره ایران برای دوران پسارضاشاه برانگیخت. یکی از آنها احمد کسروی بود. او باتوجه به حضور چندین سالهاش ...
بیشتر
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بهبهانه حضور نیروهای آلمانی، پیامدهای ناگواری داشت. پایان دولت رضاشاهی بهمعنای شروع دوره جدیدی بود که در آن دیگر از اقتدار مطلق خبری نبود. وخیمتر شدن شرایط کشور، متفکران ایرانی را به تأمل درباره ایران برای دوران پسارضاشاه برانگیخت. یکی از آنها احمد کسروی بود. او باتوجه به حضور چندین سالهاش در عرصه سیاست ایران و تجربههای زیستهاش، به بازسازی نظریه دولت در دوران پس از رضاشاه دست یازید. از اینرو پرسش این مقاله، چیستی مختصات دولت پسارضاشاهی در اندیشه کسروی است. برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، نوشتههای کسروی در بازه زمانی 1321 تا 1324 مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که کسروی با در نظر گرفتن شرایط موجود با رویکردی واقعگرایانه، دولتی نخبهگرا را برگزیده و با یادآوری آنچه در مشروطه و دوره رضاشاه روی داده بود بیطرفی در روابط خارجی، شکلدهی به ارتشی مستقل، تلاش برای آگاهسازی مردم و در نظر گرفتن شرایط فرهنگی ایران در قانونگذاری را از وظایف این دولت نخبهگرا میداند.