سجاد ستاری
چکیده
نویسنده با طرح «هیدروکربُنیسم» بهمثابه رهیافتی جایگزین برای «رانتیِریسم»، بر آن است که«سنّت، نفت و شبه بازار»، کلّیتی یکپارچه و منبع اصلی گذارِ جوامع نفتی خاورمیانه از «شیوهی تولید هیدرولیکِ» پیشاسرمایهداری به یک«شیوهی تولید هیدروکربنی» در قرن بیستم بوده است. وی، وحدت دائمی سنّت، نفت و شبه ...
بیشتر
نویسنده با طرح «هیدروکربُنیسم» بهمثابه رهیافتی جایگزین برای «رانتیِریسم»، بر آن است که«سنّت، نفت و شبه بازار»، کلّیتی یکپارچه و منبع اصلی گذارِ جوامع نفتی خاورمیانه از «شیوهی تولید هیدرولیکِ» پیشاسرمایهداری به یک«شیوهی تولید هیدروکربنی» در قرن بیستم بوده است. وی، وحدت دائمی سنّت، نفت و شبه بازار را گونهای «وضع طبیعی خاورمیانهای» فرض میکند که زمینهساز تأسیس یک «تکنوکراسی رفاهی» در این جوامع نفتی بوده و نخبگان قدرت از این نوع تکنوکراسی برای خرید مداوم کالاهای سیاسی از بازارهای اجتماعی و بهتبع آن، دستکاری مستمر «درآمد، مصرف و زندگی سیاسی» استفاده میکنند. نویسنده، نتیجهی این وضع طبیعیِ خاورمیانهای را «بیسوژگی» و غایت آن را حلّ مداوم «معمّای بازتولید» پارادایمهای قدرت مستقر در این جوامع میداند. امّا بهزعم وی، حلّ دائم معمّای بازتولید بیش از هر چیز به «فاکتور ایکس اجتماعی» بستگی دارد و تکنوکراسی رفاهی بهدلیل ناتوانی در خلق مداوم این فاکتور، بهتدریج باعث زوال همهی اَشکال سرمایه و در نهایت، افول «رشد اقتصادیِ باثبات همراه با توسعه سیاسی ریشهدار» میشود. بهزعم نویسنده، حرکت بهسوی نوعی «قرارداد اجتماعی خاورمیانهای» و تأسیس یک «لویاتان مالیاتی»، پیش شرطِ عبور هرچند کُند، دشوار و پیچیدهی این جوامع، از وضع طبیعی خاص خویش به وضع اجتماعی خاص خود است.