حسین سلیمی
چکیده
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی ...
بیشتر
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی این پرسش اساسی است که آیا خشونت و منازعه عنصری ذاتی در بنیانِ نهادِ دولت ـ ملت مدرن بوده است؟ در راستای پاسخ به این پرسش در قالب یک پژوهش نظری، ابتدا تعاریف کلاسیک از مفهوم دولت ـ ملت مورد بررسی قرار میگیرد؛ سپس زمینهها و مبانی تاریخی شکلگیری دولت ـ ملتها تدقیق میشود و در نهایت ابعاد اساسی خشونت و منازعه نهاد دولت ـ ملت مدرن در اندیشهی پنج متفکر بزرگ این عرصه (بدن، هابز، روسو، هگل و وبر) جستجو خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفکرات و ارزشهای فراگیری که در مورد صلح وجود دارند و در دوران مدرن شناخته شدهاند؛ دولت ـ ملت بهعنوان نهاد قدرت سیاسی مدرن حاوی نوعی خشونت سازمانیافته است که در شکل کلاسیک خود آنرا بازتولید میکند. بهعبارت دیگر خشونتهای فراگیر در تاریخ معاصر بشر بهگونهای در این نهاد مدرن، ریشه دارد. از اینرو در جریان تحولات جهانی بهنظر میرسد، نهادینه شدن صلح تنها با تحول بنیادین دولت مدرن امکان تحقق خواهد یافت.