ابوالفضل دلاوری
چکیده
تداوم سیاست تنازعی در ایران معاصر، پرسش از سرچشمهها و سازوکارهای بازتولید این منازعات را بهپیش می-کشد. در ادبیات موجود سرچشمه این منازعات یا به دولت و یا به شکافهای اجتماعی نسبت داده شده است. در اثاری همکه بهنقش دولت پرداخته شده یا بر وجوه ساختاری و یا ترتیبات نهادی آن تأکید شدهاست. این مقاله بر نقش کارکرد دولت تمرکز کرده ...
بیشتر
تداوم سیاست تنازعی در ایران معاصر، پرسش از سرچشمهها و سازوکارهای بازتولید این منازعات را بهپیش می-کشد. در ادبیات موجود سرچشمه این منازعات یا به دولت و یا به شکافهای اجتماعی نسبت داده شده است. در اثاری همکه بهنقش دولت پرداخته شده یا بر وجوه ساختاری و یا ترتیبات نهادی آن تأکید شدهاست. این مقاله بر نقش کارکرد دولت تمرکز کرده و بر این اساس ظهور و عملکرد پنج نوع دولت را در برهههای مختلف تاریخ معاصر ایران شناسائی کرده که شامل دولت خود بازساز، دولت ملتساز، دولت توسعهگرا، دولت بازتوزیعکننده و دولت توسعهطلب است. مقاله نشان داد که هر یک از این دولتها، گرچه بهنوبه خود پیشرفتهائی داشتهاند اما تأخر تاریخی و استراتژیها و سیاستهای گزینش شده آنها ناکامیهای بزرگی هم بهبار آورده که باعث انباشت بحرانها و تشدید و تداوم منازعات سیاسی شده است. مقاله شرط برون رفت از این وضعیت را نیارمند استقرار «دولت مصالحهگرا» دانسته که میتواند از یک قرارداد اجتماعی فراگیر سربرآورد و براساس ترتیبات نهادی دموکراتیک و پذیرش تکثر و سازوکارهای رقابتی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کارکرد اصلی خود را حلمنازعه قرار دهد و به جای مداخله اقتدارگرایانه در جامعه، پاسدار موجودیت و امنیت جامعه باشد و فقط انجا که سازوکارهای درونجوش و رقابتی با کسری یا تعارض منافع یا منازعه روبرو میشود به جبران نارسائیها، رفع اختلافات و حل منازعات مبادرت ورزد و تعادل اجتماعی و ثبات سیاسی را بازتولید کند.
جلیل دارا؛ مژگان رضائیان اصفهانی
چکیده
تجربه کشورهای تازه صنعتی شدهای چون کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و مالزی نقش محوری دولت در فرایند صنعتی شدن را بیش از پیش برجسته ساخته است. اما پرسش نحوه ایفای این نقش برای دولت میباشد. ضمن اذعان به اینکه در ایران هنوز سردرگمیهای بسیاری درباره نقش دولت در توسعه و صنعتیسازی وجود دارد؛ هدف مقاله آن است تا از رهگذر رهیافت نهادی، با ...
بیشتر
تجربه کشورهای تازه صنعتی شدهای چون کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و مالزی نقش محوری دولت در فرایند صنعتی شدن را بیش از پیش برجسته ساخته است. اما پرسش نحوه ایفای این نقش برای دولت میباشد. ضمن اذعان به اینکه در ایران هنوز سردرگمیهای بسیاری درباره نقش دولت در توسعه و صنعتیسازی وجود دارد؛ هدف مقاله آن است تا از رهگذر رهیافت نهادی، با استفاده از روش تطبیقی و در چارچوب الگوی دولت توسعهگرای پیتر اوانز، به مقایسه نقش دولت در تحول و توسعه صنعت خودروسازی ایران و کره جنوبی بپردازد و به این پرسش محوری پاسخ دهد که چرا علیرغم آنکه دو کشور ایران و کره جنوبی صنعت خودروسازی خود را تقریبا به طور همزمان تاسیس نمودند اما این صنعت در کره جنوبی گامهای بسیار بلندتری نسبت به ایران برداشته و در عرصه جهانی نیز موفقتر عمل کرده است. یافتههای مقاله مؤید این فرضیه است که در ایران عدم تعادل و ناهماهنگی میان نقشهای ضروری دولت در صنعت خودروسازی، یکی از عوامل اصلی ناکارآمدی و ضعف آن در قیاس با خودروسازی کره جنوبی بوده است.