میثم قهرمان
چکیده
رویکرد غالب به حکمرانی اسلامی، اسلام را دستگاه معرفتشناسانهای در نظر میگیرد و از دلِ آن در صدد است نهادها، رویّهها، اصول و احکام حکمرانی اسلامی را احصا و کشف کند. در این رویکرد همانند سایر دستگاههای معرفتی تحلیل بر روی بدیهیات استعلایی خاصی استوار میشود. از منظر معرفتشناسانه در باب حکمرانی اسلامی آثار و نوشتهجات متعددی ...
بیشتر
رویکرد غالب به حکمرانی اسلامی، اسلام را دستگاه معرفتشناسانهای در نظر میگیرد و از دلِ آن در صدد است نهادها، رویّهها، اصول و احکام حکمرانی اسلامی را احصا و کشف کند. در این رویکرد همانند سایر دستگاههای معرفتی تحلیل بر روی بدیهیات استعلایی خاصی استوار میشود. از منظر معرفتشناسانه در باب حکمرانی اسلامی آثار و نوشتهجات متعددی به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که از منظری غیرمعرفتشناختی چگونه میتوان به حکمرانی اسلامی اندیشید؟ جهت پاسخ به این سؤال فرضیهای که با بهرهگیری از روش درونماندگار (در تقابل با روش استعلایی و رویکرد معرفتشناسانه) تنظیم شده بدین شرح است که در رویکرد غیرمعرفتشناسانه به حکمرانی اسلامی که میتوان آن را «حکومتمندی اسلامی» نامید، اسلام به نیروی سیاسی فعال در زیستِ درونماندگار سوژهها بدل خواهد شد که رفتار سوژهها را به واسطه نسبتهای متغیر و هر روزه با خودشان، مقاومت در برابر بدیهیات متصلّب و سلطهآورِ زمان حال و تبدیل کردن سوژههای مسلمان به نیروهای خلّاق حکمرانی، تنظیم و هدایت میکند. مهمترین نمونه بارز چنین حکمرانی غیرمعرفتشناسانه اسلامیای (حکومتمندی اسلامی) را میتوان در اسلام جاری در زیست سوژههای انقلابی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی مشاهده کرد.