شجاع احمدوند؛ امیر مقدور مشهود
چکیده
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورتبندی از دانایی که در دوره و منطقهای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطقهای جاری در عرصهی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصهی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی ...
بیشتر
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورتبندی از دانایی که در دوره و منطقهای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطقهای جاری در عرصهی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصهی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی دارد. اما زمانیکه این اپیستمه بر حسب اقتضای سیاسی به حوزهی جغرافیایی دیگری وارد میشود، شاهد تناقضات و ناهنجاری بسیار هستیم. رویارویی اپیستمهی نوین با ساختارهای زیست بومی در مناطقی غیر از اروپا یکی از مهمترین عرصههای نزاع گفتمانی است. دوره ناصری یکی از مهمترین ادواری است که چنین میدان نبردی را میتوان مشاهده نمود. مسئله این مقاله چگونگی رویارویی عقلانیت حاکم بر سنت از یکسو و عقلانیت مدرنیسم از سوی دیگر است. این مهم با تاسی از منظومه نظری میشل فوکو و با رهیافت گفتمانی و روش تبارشناسی وی انجام شده است. اهم یافتههای این مقاله به چرایی موفقیت و یا عدم موفقیت نهادینگی مولفههای مدرنیسم میپردازد و نشان داده میشود که گفتمانها و برخورد آنها با یکدیگر چه نقش تعیین کنندهای بر تحولات جاری در یک جغرافیای زیستی دارند.