سید هادی زرقانی؛ ابراهیم احمدی
چکیده
امروزه حکمرانی خوب در مقیاس وسیعی از سطح محلی تا بینالمللی بهکار برده میشود. در این بین سطح محلی داری اهمیت ویژهای است. با توجه به مشخصههایی چون اصل تمرکززدایی، ساختار دموکراتیک، برنامهریزی و تصمیمگیری محلیگرا و مردمنهاد، افزایش نقش نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی، توجه به منافع عام مردم، توزیع فرصتها و برقراری ...
بیشتر
امروزه حکمرانی خوب در مقیاس وسیعی از سطح محلی تا بینالمللی بهکار برده میشود. در این بین سطح محلی داری اهمیت ویژهای است. با توجه به مشخصههایی چون اصل تمرکززدایی، ساختار دموکراتیک، برنامهریزی و تصمیمگیری محلیگرا و مردمنهاد، افزایش نقش نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی، توجه به منافع عام مردم، توزیع فرصتها و برقراری عدالت اجتماعی و جغرافیایی، افزایش اثربخشی و کارآیی و در نهایت بهرهمندی کل جامعه از توسعه و رفاه و...، میتوان دولت محلی را بهدلیل ماهیت و کارکردهای خاصی که دارد، نمونه مطلوب و کارآمدی از دولت همیار و همکار (دولت ملی)، با حکمرانی خوب دانست. در این برداشت؛ تمرکززدایی (از ارکان دولت ملی)، مهمترین و اصلیترین هدف دولت محلی در تحقق حکمرانی خوب است. در حقیقت با تکیه بر اصل تمرکززدایی کامل، دولت ملی قادر خواهد بود با واگذاری بخشی از مسئولیتهایش به شهروندان در قالب دولت محلی، مشارکت واقعی آنها در امور منطقه و کشور را عملی و از این طریق زمینههای تعامل میان سه بخش دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی را فراهم آورد. بدیهی است که نتیجه این اعتماد دولت ملی (در واگذاری بخش از مسئولیتها به احاد مردم، جامعه مدنی و بخش خصوصی)، تسهیل و تحقق همکاری و همگرایی میان دولت ملی و دولت محلی و در حقیقت همگرایی میان دولت ملی و احاد جامعه خواهد بود.
سلمان صادقی زاده
چکیده
دولت ملی نهادی نه چندان دیرپای است که نخستین نمونهی آنرا میتوان در فردای اعلامیهی استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه مشاهده نمود؛ انقلابی که این نهاد را بر فراز سرنیزههای سپاهیان ناپلئون بهتمامی جهان گسترانید. نهاد مدرنِ دولت ملی، یکی از مهمترین ابزارهای تکوین و گسترش پدیده جهانی شدن بود. با این وجود، زمانیکه پدیده ...
بیشتر
دولت ملی نهادی نه چندان دیرپای است که نخستین نمونهی آنرا میتوان در فردای اعلامیهی استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه مشاهده نمود؛ انقلابی که این نهاد را بر فراز سرنیزههای سپاهیان ناپلئون بهتمامی جهان گسترانید. نهاد مدرنِ دولت ملی، یکی از مهمترین ابزارهای تکوین و گسترش پدیده جهانی شدن بود. با این وجود، زمانیکه پدیده جهانی شدن بهنحو روزافزونی تقویت گردید، بینیاز از حامیان پیشین خود، آنها را به حاشیه رانده و بیش از پیش موجبات تضعیف آنها را فراهم آورد؛ امری که دولت ملی نیز از آن برکنار نماند. اکنون و در آغاز هزارهی سوم ما شاهد این واقعیت هستیم که فرآیند جهانی شدن با پیشبرد چهار نیروی عمده، دولت ملی را با چالشهای حیاتی مواجه کرده است. این چهار نیرو عبارتند از: جهان وطنگرایی، رژیمها و سازمانهای بینالمللی، بازار آزاد و هویتهای نورسته. این چالشهای ذکر شده هرچند در میان مدت نهاد دولت ملی را از میان نخواهند برد؛ اما در درازمدت زمینههای فروپاشی آنرا فراهم خواهند آورد.