عبدالمجید سیفی؛ ناصر پورحسن
چکیده
پس از وقوع کودتای ناکام در ژوئن 2016، مجموعه تحولاتی در ترکیه آغاز شده که با دورههای پساکودتای دهههای گذشته این کشور قابل مقایسه نیست. هدف این مقاله تحلیل ماهیت دولت در ترکیه پس از کودتای مذکور است. پرسش اصلی مقاله عبارتست از اینکه ماهیت دولت ترکیه پس از کودتای ناکام ژوئن 2016 چگونه است؟ فرضیه مقاله نیز اینگونه صورتبندی ...
بیشتر
پس از وقوع کودتای ناکام در ژوئن 2016، مجموعه تحولاتی در ترکیه آغاز شده که با دورههای پساکودتای دهههای گذشته این کشور قابل مقایسه نیست. هدف این مقاله تحلیل ماهیت دولت در ترکیه پس از کودتای مذکور است. پرسش اصلی مقاله عبارتست از اینکه ماهیت دولت ترکیه پس از کودتای ناکام ژوئن 2016 چگونه است؟ فرضیه مقاله نیز اینگونه صورتبندی شده است که تحولات و مجموعه تغییراتی که رجب طیب اردوغان و حزب متبوع وی(عدالت و توسعه) طی سالهای گذشته آغاز کرده بود، پس از کودتای 2016 به گونهای تسریع شده که ماهیت دولت در ترکیه را از دموکراسیشکننده به «آنوکراسی» تبدیل میکند. در این دولت، درحالیکه برخی نهادهای دمکراتیک برقرار است، نشانگان اقتدارگرایی و گذار به دولت آنوکراتیک در حال افزایش است. یافتههای مقاله نشان میدهد که تغییر 18 اصل قانون اساسی ترکیه، تبدیل ساخت قدرت پارلمانی به ریاستی، افزایش اختیارات رئیس جمهور و تضعیف نهادهای نظارتی، تضعیف شدید نظام قضایی، نقض شدید حقوق بشر بهویژه اعمال خشونتهای شدید علیه گولنیستها و کردها و سرکوب و پاکسازی گسترده مخالفان دولت در سطوح نیروهای لشکری و کشوری از نشانگان تکوین دولت آنوکراتیک در ترکیه پس از کودتای سال 2016 به شمار میآید. دادههایی که برای فرضیه مقاله گردآوری شده، به روش توصیفی ـ تحلیلی پردازش شده است.
وحید سینائی؛ ابوالقاسم شهریاری
چکیده
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بهبهانه حضور نیروهای آلمانی، پیامدهای ناگواری داشت. پایان دولت رضاشاهی بهمعنای شروع دوره جدیدی بود که در آن دیگر از اقتدار مطلق خبری نبود. وخیمتر شدن شرایط کشور، متفکران ایرانی را به تأمل درباره ایران برای دوران پسارضاشاه برانگیخت. یکی از آنها احمد کسروی بود. او باتوجه به حضور چندین سالهاش ...
بیشتر
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بهبهانه حضور نیروهای آلمانی، پیامدهای ناگواری داشت. پایان دولت رضاشاهی بهمعنای شروع دوره جدیدی بود که در آن دیگر از اقتدار مطلق خبری نبود. وخیمتر شدن شرایط کشور، متفکران ایرانی را به تأمل درباره ایران برای دوران پسارضاشاه برانگیخت. یکی از آنها احمد کسروی بود. او باتوجه به حضور چندین سالهاش در عرصه سیاست ایران و تجربههای زیستهاش، به بازسازی نظریه دولت در دوران پس از رضاشاه دست یازید. از اینرو پرسش این مقاله، چیستی مختصات دولت پسارضاشاهی در اندیشه کسروی است. برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، نوشتههای کسروی در بازه زمانی 1321 تا 1324 مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که کسروی با در نظر گرفتن شرایط موجود با رویکردی واقعگرایانه، دولتی نخبهگرا را برگزیده و با یادآوری آنچه در مشروطه و دوره رضاشاه روی داده بود بیطرفی در روابط خارجی، شکلدهی به ارتشی مستقل، تلاش برای آگاهسازی مردم و در نظر گرفتن شرایط فرهنگی ایران در قانونگذاری را از وظایف این دولت نخبهگرا میداند.
مهدی میرکیایی
چکیده
نقد دولت و نخبگان حاکم بخش مهمی از حیات سیاسی تودهها را تشکیل میدهد؛ اما کنش سیاسی فرودستان در عصر پیشامشروطه، به جز موارد نادر شورش و بلوا، در فرهنگ عامیانۀ آنها بازتاب یافته است. در این میان، ترانه از متداولترین قالبهای ادبی فرهنگ عامیانه بود. تودهها مجبور بودند برای مصون ماندن از تعرض ماموران دولت، اعتراض یا دیدگاه سیاسی ...
بیشتر
نقد دولت و نخبگان حاکم بخش مهمی از حیات سیاسی تودهها را تشکیل میدهد؛ اما کنش سیاسی فرودستان در عصر پیشامشروطه، به جز موارد نادر شورش و بلوا، در فرهنگ عامیانۀ آنها بازتاب یافته است. در این میان، ترانه از متداولترین قالبهای ادبی فرهنگ عامیانه بود. تودهها مجبور بودند برای مصون ماندن از تعرض ماموران دولت، اعتراض یا دیدگاه سیاسی خود را با استتارهای ساده یا پیچیده در سطح جامعه مطرح کنند. ظرفیتهای شفاهی فرهنگ عامیانه امکان استتار ساده را در اختیار آنها میگذاشت و در استتار پیچیده، با بهره بردن از تمثیل و رمز، ترانههایی را میآفریدند که امکان دو خوانش سیاسی و بیضرر از آنها وجود داشت. این پژوهش تلاش میکند تا به این پرسشها پاسخ دهد که ترانههای عامیانۀ سیاسی در عصر پیشامشروطه در دوران قاجاریه چه درونمایههایی داشتند و استتار این مضمونها در ترانهها با استفاده از چه روشهایی انجام میشد؟ فرض پژوهش این است که درونمایۀ این ترانهها بیشتر بر نفی عناصر سازندۀ «نمایش عمومی دولت» استوار بود. همچنین تهدید پوشیدۀ دولت و دادخواهی از مضامین دیگر این ترانهها بودند. تودهها برای استتار این درونمایهها از شیوههایی همچون تلطیف تهدیدها، وارونگی نمادین، یادبود فرمانروای نیکسرشت و شاهدوستی سادهلوحانه بهره میبردند. چهارچوب مفهومی پژوهش نظریۀ «روایتهای نهانی» جیمز سی. اسکات است.
حمداله اکوانی
چکیده
یکی از موضوعات قابل مطالعه در اندیشه دوره میانه اسلامی، برداشت اندیشمندان مسلمان از «امر سیاسی» است. هر برداشتی از امر سیاسی نیز متضمن تجویز گونهای خاص از الگوی دولت است. اینکه نگاه اندیشمندان مسلمان به امر سیاسی چه بوده و چه تاثیری بر الگوی دولت داشته است مسئله نوشتار حاضر است. ایضاح این موضوع با ابتنا بر بررسی روایت امر ...
بیشتر
یکی از موضوعات قابل مطالعه در اندیشه دوره میانه اسلامی، برداشت اندیشمندان مسلمان از «امر سیاسی» است. هر برداشتی از امر سیاسی نیز متضمن تجویز گونهای خاص از الگوی دولت است. اینکه نگاه اندیشمندان مسلمان به امر سیاسی چه بوده و چه تاثیری بر الگوی دولت داشته است مسئله نوشتار حاضر است. ایضاح این موضوع با ابتنا بر بررسی روایت امر سیاسی دشمن انگار در اندیشه اشمیت و اشمیتگرایان از یکسو و از طرف دیگر روایت امر سیاسی بهمثابه سامان جامعهای عاری از منازعه در آرا اندیشمندانی چون آرنت و دریدا، با استفاده از روش مقایسهای صورت میگیرد. اینکه در دو رویکرد مهم اندیشه دوره میانه اسلامی یعنی اخلاقنویسی فلسفی و اندرزنامهنویسی کدام روایت امر سیاسی برجسته است و کدام الگوی دولت از آن منتج میشود؛ هدف این مقاله است. در روایت اخلاقنویسان فلسفی، امر سیاسی بهمعنای ایجاد فضایی ارگانیکی و تعالیگرا برای ادامه کنش برخاسته از میل درونی انسانها است. «محبت» مهمترین میل درونی و رکن دستیابی به چنین جامعهای محسوب میشود. این روایت منتج به ارائه الگوی ارگانیکی دولت میشود. در روایت دوم که اندرزنامههای دوره میانه اسلامی آنرا برجسته می سازند، زیست جهان انسانها عرصه منازعه دائمی است و اوج این تعارض ساحت سیاست است. امر سیاسی در این شرایط بهمعنای تلاش حاکمان برای حفظ قدرت از گزند کشمکش «دیگران» است؛ کشمکشی که دائمی و پایانناپذیر است. روایت دوم، الگوی ابزارانگار دولت مکانیکی را برای حفظ و بسط قدرت تجویز میکند.
احمد خالقی دامغانی؛ محسن جمشیدی
چکیده
بازسازی و بازتعریف مفاهیم کلاسیک یکی از ویژگیهای عمده تفکر پساساختارگرایی میباشد. ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی نیز بهسهم خود در فرایند بازتعریف مفاهیم کلاسیک سهیم شده است. یکی از مفاهیمی که دلوز در تفکر خویش بازتعریف و بازسازی مینماید، مفهوم دولت است. روش دلوز برای بازتعریف مفاهیم از جمله مفهوم دولت، قراردادن آنها در یک چارچوب ...
بیشتر
بازسازی و بازتعریف مفاهیم کلاسیک یکی از ویژگیهای عمده تفکر پساساختارگرایی میباشد. ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی نیز بهسهم خود در فرایند بازتعریف مفاهیم کلاسیک سهیم شده است. یکی از مفاهیمی که دلوز در تفکر خویش بازتعریف و بازسازی مینماید، مفهوم دولت است. روش دلوز برای بازتعریف مفاهیم از جمله مفهوم دولت، قراردادن آنها در یک چارچوب هستیشناسانه جدید بوده است. بدین معنا که دلوز با ایجاد یک سیستم فلسفی و با بهرهگیری از یک رهیافت واحد و نظاممند مفاهیم مختلف را در قالب یک هستی شناسی واحد قرار داده است. هستی شناسی که در یک رابطه دوگانه میان امر بالفعل و امر مجازی قرار دارد. بههمین منظور در این نوشته نویسنده نشان میدهد که چگونه نظریه دولت بازسازی شده توسط دلوز با نظریه وی در خصوص حرکت، بهلحاظ هستی شناسی از ساختار مشابهی بهره میبرد. این ساختار مشابه هستیشناسی، همان رابطه امر مجازی و امر بالفعل است. بر این اساس دولت با مانند حرکت در سه سطح متفاوت تحلیل خواهد شد: سطح نقاط و مکان ـ زمان، سطح حرکت جوهری و صیرورت درونی، سطح ارتباط با امر مجازی. اهمیت این بازتعریف بر چنین ساختار هستیشناسی از آنروست که رهیافت نهادی و ایستای مسلط در تحلیلهای سیاسی را دچار تحول بنیادین مینماید.
مهدی نصر
چکیده
امروزه «عدالت»، گو آنکه هنوز جایگاهی در میان برخی از فلاسفه سیاسی دارد، اما در کشاکش مباحث اقتصادی نولیبرال و سیاستهای بینالمللی قدرتهای بزرگ تقریباً به فراموشی سپرده شده؛ «دولت» اما وضعیت بهتری دارد. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش تبارشناسی تلازم این دو مفهوم و نه الزاما اینهمانی آنها در خاستگاه خود را به ...
بیشتر
امروزه «عدالت»، گو آنکه هنوز جایگاهی در میان برخی از فلاسفه سیاسی دارد، اما در کشاکش مباحث اقتصادی نولیبرال و سیاستهای بینالمللی قدرتهای بزرگ تقریباً به فراموشی سپرده شده؛ «دولت» اما وضعیت بهتری دارد. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش تبارشناسی تلازم این دو مفهوم و نه الزاما اینهمانی آنها در خاستگاه خود را به نمایش بگذارد. اصول کلاسیک عدالت، یعنی آزادی سیاسی و اصول عدالت توزیعی بهعلاوه احترام به برابری طبیعت، اصول مستتر در اندیشه دولت، چه دولت باستانی و چه دولت مدرن، هستند. «دولت» نیز در خاستگاه خود برای شکل دادن به هویت سیاسی انسان، اصول عدالت را پیشفرض گرفته است. این امر ورای خطابهای اخلاقی است و بیشتر به خاستگاه مشترک این دو مفهوم تاکید میکند. البته روایت ما از مفاهیم سیاسی متفاوت از روایات سوژهگرایانه مدرن است. بنابراین سعی دیگر ما این است که عدالت و دولت را از مفاهیم سوژهگرایانه، مفاهیمی که انتقادات زیادی بدانها وارد شده، جدا سازیم و این امر را اثبات کنیم که حتی با پیشفرضهای فلسفههای منتقد مدرنیته نیز اصول عدالت و دولت سر جای خود باقی میمانند و حتی اکنون برای پاسداری از آنها باید اهتمام بیشتری بهخرج دهیم. بنابراین در بررسی خاستگاه مفاهیم اصلی فلسفه سیاسی، در مرحله نخست دولت باستانی و در مرحله بعد اصول امروزین عدالت و دولت در بههمپیوستگی خود و سرچشمه مشترک خودشان نشان داده خواهند شد.
مهدی حدادی؛ محمد ستایش پور
چکیده
جامعه جهانی، نظارهگر ارتکاب اعمال متخلفانهای است که بیش از یک دولت، بهنحوی در آن نقش دارند. دو طرح 2001 و 2011 کمیسیون حقوق بینالملل در خصوص مسئولیت بینالمللی، در کنار مسئولیت مستقل به مسئولیت در ارتباط با عمل دیگری که از آن به مسئولیت اشتقاقی یاد شده پرداخته است. کمک یا مساعدت، هدایت و کنترل، اجبار و شانه خالی کردن از تعهد ...
بیشتر
جامعه جهانی، نظارهگر ارتکاب اعمال متخلفانهای است که بیش از یک دولت، بهنحوی در آن نقش دارند. دو طرح 2001 و 2011 کمیسیون حقوق بینالملل در خصوص مسئولیت بینالمللی، در کنار مسئولیت مستقل به مسئولیت در ارتباط با عمل دیگری که از آن به مسئولیت اشتقاقی یاد شده پرداخته است. کمک یا مساعدت، هدایت و کنترل، اجبار و شانه خالی کردن از تعهد بینالمللی، چهار حالت حصری داخل در این قسم از مسئولیت هستند. با اینهمه، مشخص نشده است که دقیقاً ارتباط میان این دو قسم مسئولیت چگونه است و با اعمال مسئولیت اشتقاقی، هر طرف مسئول به چه اندازه مسئولیت دارد و متعهد به جبران خسارت است. اصل بر مسئولیت مستقل است و مسئولیت اشتقاقی، فرع بر آن دانسته میشود. در حالت کمک یا مساعدت، هر دولتی تنها تا آن اندازه مسئولیت دارد که کمک کرده یا مساعدت نموده باشد نه بیشتر. در هدایت و کنترل، مسئولیت تضامنی اعمال میشود. این در حالی است که در حالت اجبار، طرف مجبور هیچ مسئولیتی نداشته و تمام بار مسئولیت بر دوش دولت اجبار کننده است. در مورد شانه خالی کردن از تعهد بینالمللی، دولت نمیتواند و نباید پشت نقاب عضویت در سازمان پنهان شود و از تعهدات اولیه خود طفره رود.
سعید غیاثی ندوشن؛ ابراهیم خلیلی
چکیده
«استقلال دانشگاه» سنگبنای نظام دانشگاهی محسوب شده و بدین معنا است که دانشگاهها در تعیین اهداف و اولویتهای خود و اجرای آنها آزاد گذاشته شوند. استقلال دانشگاه به طور چشمگیری به چشمانداز کلی دانشگاه و میزان دخالت سیاست وابسته است. با وجود این که تأمین استقلال دانشگاهها در آموزش عالی، نسبی بوده و به طور کامل و در هیچ ...
بیشتر
«استقلال دانشگاه» سنگبنای نظام دانشگاهی محسوب شده و بدین معنا است که دانشگاهها در تعیین اهداف و اولویتهای خود و اجرای آنها آزاد گذاشته شوند. استقلال دانشگاه به طور چشمگیری به چشمانداز کلی دانشگاه و میزان دخالت سیاست وابسته است. با وجود این که تأمین استقلال دانشگاهها در آموزش عالی، نسبی بوده و به طور کامل و در هیچ دانشگاهی تحقق نیافته است اما این مفهوم در دوران حیات خود، همواره با دو مشکل اساسی مواجه بوده است؛ ابتدا درک نادرست از ابعاد و شاخصها و سپس موانع متفاوت پیشروی آن به ویژه متأثر از دخالتهای دولتی. بدینترتیب، این پژوهش با هدف تبیین ابعاد مختلف استقلال دانشگاه و نقش دولت در ایجاد موانع تحقق آن و بر اساس روش ساختارگرایی رویکرد کیفی، شکل گرفته و از تحلیل اسنادی به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات بهره گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد صاحبنظران بر روی چهار بُعد استقلال سازمانی، مالی، علمی و استخدامی به عنوان ابعاد اصلی استقلال دانشگاه، بیشترین اشتراکنظر را داشته و فرآیندهای سیاسی کشورها، حاکمیت تفکر سیاسی، سیستم متمرکز تصمیمگیری دولتی، محدودیتهای مالی و استخدامی، تعصبات خاص جناحی یا حزبی از مهمترین موانع در مسیر تحقق استقلال دانشگاه بوده که در بروز تمامی این موارد، دولتها نقش اساسی را ایفا مینمایند.
محمدتقی قزلسفلی
چکیده
پدیدار شدن واژه زیبایی شناسی در اواخر سدهی هجدهم در معنای لذت بیطرفانه بود. از نیمهی دوم سدهی نوزدهم با طرح نظریهی پایان هنر هگل و پیدایش ایدئولوژیها و جریانهای هنری مدرن، نسبت زیبایی و سیاست اهمیت یافت. چنان که در نیمهی نخست قرن بیستم در دو دولت تمامیت خواه کمونیسم و فاشیسم آثار این پیوند مورد توجه نظریه پردازان ...
بیشتر
پدیدار شدن واژه زیبایی شناسی در اواخر سدهی هجدهم در معنای لذت بیطرفانه بود. از نیمهی دوم سدهی نوزدهم با طرح نظریهی پایان هنر هگل و پیدایش ایدئولوژیها و جریانهای هنری مدرن، نسبت زیبایی و سیاست اهمیت یافت. چنان که در نیمهی نخست قرن بیستم در دو دولت تمامیت خواه کمونیسم و فاشیسم آثار این پیوند مورد توجه نظریه پردازان قرار گرفت. در مقالهی حاضر این پرسش اساسی طرح شده است که ایدهی زیبایی شناسانه شدن سیاست چگونه سبب تحکیم و ابزار مشروعیت آفرینی دولت میگردد؟ مفروضهی نوشتار حاضر با تمرکز بر دولت فاشیستی، بررسی ساز و کارهای زیبایی شناسی فاشیستی است که با حذف نظریهی خودآئینی فرهنگ و هنر، این بار همچون تکنیک سلطه در خدمت ساخت و مشروعیت بخشی دولت عمل میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد پدیداری عینی سبب پالایش زیبایی شناختی قدرت دولت، تقویت و ضروری ساختن جنگ و خشونت و هم چنین حمایت از سرعت و فناوری در جهت وصول به اهداف این دولت تام گردیده است. مقاله از چارچوب نظری زیبایی شناسی انتقادی بهره برده و به روش توصیفی ـ تحلیلی به نگارش درآمده است.
یاشار ذکی؛ جواد حسن زاده
چکیده
یکی از کارکردهای نوین سیاسی حکومت در عرصهی فضای مجازی شکلدهی «دولت الکترونیک» است که حکومت مرحله به مرحله در شکلگیری آن ایفای نقش میکند. مسألهی این تحقیق این است که دولت الکترونیک در کدام مناطق توسعهی بیشتری یافته است؟ وضعیت دولت الکترونیک در ایران چگونه است و چه عواملی میتوانند تأثیر بیشتری در توسعهی دولت ...
بیشتر
یکی از کارکردهای نوین سیاسی حکومت در عرصهی فضای مجازی شکلدهی «دولت الکترونیک» است که حکومت مرحله به مرحله در شکلگیری آن ایفای نقش میکند. مسألهی این تحقیق این است که دولت الکترونیک در کدام مناطق توسعهی بیشتری یافته است؟ وضعیت دولت الکترونیک در ایران چگونه است و چه عواملی میتوانند تأثیر بیشتری در توسعهی دولت الکترونیک در ایران داشته باشند؟ در تحقیق حاضر سعی شده با استفاده از دادههای مربوط به «پیمایش دولت الکترونیک سازمان ملل متّحد» و با استفاده از آزمونهای آماری و نرمافزار SPSS مناطق مختلف جهان با یکدیگر مقایسه شوند. این رتبهبندی بر اساس «شاخص توسعهی دولت الکترونیک» انجام میگیرد. نتایج تحقیق نشان میدهد که شاخص توسعهی دولت الکترونیک در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی و همچنین تا حدودی در کشورهای اروپای شرقی نسبت به سایر مناطق توسعهی بیشتری یافته است. البته لازم به ذکر است که کشورهایی از آسیای شرقی و غربی در لیست برترین کشورها از نظر شاخص توسعهی دولت الکترونیک حضور دارند، اما میانگین آسیا نسبت به اروپا و آمریکای شمالی بسیار پایین است که خود این امر نشان دهندهی شکاف دیجیتالی و فاصلهی زیاد کشورهای آسیایی در توسعهی فضای مجازی است. کشورهای آفریقای سیاه بدترین وضعیّت را در این زمینه دارا هستند. فاصلهی بین مناطق در شاخصهای خدمات آنلاین و زیرساختهای مخابراتی بیشتر است و در زمینهی شاخص سرمایهی انسانی اختلاف مناطق کمتر است. نمرهی ایران در شاخص خدمات آنلاین 33/0 است که نمرهی بسیار پایینی است و نشان میدهد که خدمات آنلاین در ایران هنوز جای پیشرفت بسیار دارد. نمرهی ایران در شاخص زیرساختهای مخابراتی 35/0 است که برابر با میانگین کشورهای آسیای شرقی است. نمرهی ایران در شاخص سرمایهی انسانی 71/0 است که نمرهی خوبی است و نشاندهندهی جایگاه خوب ایران از نظر سرمایهی انسانی است و از میانگین همهی مناطق به جز اروپا بالاتر است. در نهایت با استفاده از پرسشنامهی محقق ساخته که پایایی و روایی آن در حد مطلوبی به دست آمد، نگرش دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتهی جغرافیای سیاسی در رابطه با عوامل مؤثر در توسعهی دولت الکترونیک در کشور سنجیده شد. نتایج نشان داد که از نظر افراد مورد بررسی توسعهی خدمات آنلاین و زیرساختهای مخابراتی بیش از توسعهی سرمایهی انسانی در توسعهی دولت الکترونیک نقش دارد.
ابراهیم برزگر؛ صیاد حسین زاده
چکیده
سیاستگذاری در ایران به دلیل گسیختگی دو مرحلهی تدوین و اجرا، اغلب متفاوت از آنچه وعده داده شده، عملیاتی گشته و جوامع دانشگاهی نیز به دلیل تخصصگرایی ناگزیر تحلیلها و راهبردهای متفاوت و بعضاً متعارضی از زاویهی دید خود برای سیاستسازان ارائه نمودهاند که ظرفیت ترمیم گسیختگی مذکور را نداشته است. لذا محققان با بکارگیری الگوی ...
بیشتر
سیاستگذاری در ایران به دلیل گسیختگی دو مرحلهی تدوین و اجرا، اغلب متفاوت از آنچه وعده داده شده، عملیاتی گشته و جوامع دانشگاهی نیز به دلیل تخصصگرایی ناگزیر تحلیلها و راهبردهای متفاوت و بعضاً متعارضی از زاویهی دید خود برای سیاستسازان ارائه نمودهاند که ظرفیت ترمیم گسیختگی مذکور را نداشته است. لذا محققان با بکارگیری الگوی تحلیلی چندجانبهگر "عقلانیت ترکیبی" اسنلن امکانهای نقد و بررسی جامع سیاستهای دولتی در جوامع علمی و متعاقب آن ارائهی بازخوردهای همسو و منطبق که ظرفیت راهبردی و ترمیمی داشته باشد را در دستور کار قرار دادند. محققین با مطالعهی موردی "طرح توزیع سهام عدالت" در قالب عقلانیت ترکیبی اسنلن که شامل چهار نوع عقلانیت (اقتصادی، سیاسی، قانونی و حرفهای) است؛ تلاش دارند محذورات پیشگفته بر سر راه سیاستگذاری را مرتفع نمایند. روش جمعآوری دادهها کتابخانهای – مصاحبهای غیرساختارمند و روش تجزیه و تحلیل دادهها تحلیلی- ساختاری است. جامعهی آماری پژوهش شامل بیست مصاحبهشونده میباشد که بهصورت قضاوتی انتخاب شدهاند. هر حوزهی عقلانیت را پنج متخصص مرتبط پوشش دادهاند. یافتهها نشان میدهد طرح توزیع سهام عدالت به دلایلی چون عدم توجه به الزامات عقلانیت عملی و اقتصادی و توجه بیش از اندازه به الزامات عقلانیت سیاسی متفاوت از آنچه وعده داده شده، عملیاتی شده است. راهبردهای پیشنهادی نیز شامل حوزههای قانونی، سیاسی، اقتصادی و اجرایی میباشد.
روح الله صفریان؛ سید جواد امام جمعه زاده
چکیده
تحولات اجتماعی در عرصهی جهانی نگرش به توسعه و پیشرفت را در سطح جوامع دستخوش تغییر و تحول کرده است. امروزه برای رسیدن به توسعهی همه جانبه، سازماندهی ساختار اجتماعی متفاوتی لازم است. به گونهای که تمام نیروهای اجتماعی در این ساختار پیشبینی شود. الگوی حکمرانی خوب با چارچوب اجتماعی و سیاسی متفاوت همجهت با این شرایط جدید است. ...
بیشتر
تحولات اجتماعی در عرصهی جهانی نگرش به توسعه و پیشرفت را در سطح جوامع دستخوش تغییر و تحول کرده است. امروزه برای رسیدن به توسعهی همه جانبه، سازماندهی ساختار اجتماعی متفاوتی لازم است. به گونهای که تمام نیروهای اجتماعی در این ساختار پیشبینی شود. الگوی حکمرانی خوب با چارچوب اجتماعی و سیاسی متفاوت همجهت با این شرایط جدید است. بر این اساس سوال اصلی مقالهی حاضر این است که الگوی حکمرانی خوب بر توسعهی همه جانبه چگونه تأثیرگذار است؟ فرض ما در این پژوهش این است که در الگوی حکمرانی خوب با ایجاد سرمایهی اجتماعی در ساختار سهگانه، خود موجب توسعه در سطوح مدیریتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود. بدینسان در این رویکرد دولت با ماهیت و شخصیت متمایز و سازماندهی آن بر پایهای منطقی و تسهیلگر در شراکت و همکاری بخشهای اجتماعی دیگر مانند جامعهی مدنی و نهادهای عمومی غیردولتی و بخش خصوصی به ایفای نقش در توسعه میپردازد و اصلیترین ویژگی عصر جدید و جهانیشدن که همان تمرکززدایی است در این ساختار پیشبینی میشود. لذا این پژوهش تلاش دارد با روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اسنادی نشان دهد رویکرد الگوی حکمرانی خوب به عنوان یک رویکرد جدید در مطالعات توسعه بر دولت با جنبههای نهادی-سازمانی (مدیریتی) و ماهیتی (سیاسی و حقوقی) و در کنار آن بر نیروهای گوناگون اجتماعی همکار و هماهنگ با یک چشمانداز و ساختار افقی و شبکهای تأکید دارد.
شهروز شریعتی
چکیده
بررسی روابط دولتهای ایران و عراق، نشان دهنده این واقعیت است که گرچه پس از سقوط صدام فصل جدیدی در روابط این دو دولت گشوده شده است؛ اما با وجود تشابهات فرهنگی، تمدنی و دینی همچنان دولتهای ایران و عراق در بحث ایجاد همگرایی منطقهای و همکاریهای اقتصادی با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. هرچند عوامل بیرونی موثری نظیر دخالتهای آمریکا، ...
بیشتر
بررسی روابط دولتهای ایران و عراق، نشان دهنده این واقعیت است که گرچه پس از سقوط صدام فصل جدیدی در روابط این دو دولت گشوده شده است؛ اما با وجود تشابهات فرهنگی، تمدنی و دینی همچنان دولتهای ایران و عراق در بحث ایجاد همگرایی منطقهای و همکاریهای اقتصادی با مشکلات عدیدهای مواجه هستند. هرچند عوامل بیرونی موثری نظیر دخالتهای آمریکا، اوضاع آشفته و بیثبات سیاسیِ عراق را میتوان از عوامل موثر بر واگرایی اقتصادی دو کشور دانست؛ اما بهنظر میرسد مهمترین مانع همگرایی اقتصادی را باید در ساختار دولتهای مذکور جستجو کرد که در صورت عدم توجه کافی مانع از افزایش همکاریهای اقتصادی این دو کشور مهمِ منطقه حتی پس از ثبات سیاسی عراق خواهد شد. این پژوهش بهدنبال پاسخ به این پرسش است که «مهمترین مانع توسعه همگرایی اقتصادی دولتهای ایران و عراق چیست؟» مقاله ضمن بهرهگیری از آمار و دادههای مستند، با روش توصیفی، تحلیلی و با رویکرد اقتصاد سیاسی، این فرضیه را مورد آزمون قرار خواهد داد که «بهنظر میرسد پیامدهای حاصل از تداوم حاکمیت ساختار اقتصاد نفتی بر دولتهای ایران و عراق از مهمترین موانع همگرایی اقتصادی دو کشور میباشد». بر این اساس مقاله حاضر، در چارچوبی نظری و تلفیق شده از «نظریه دولت رانتیر» و «نظریه همگرایی» دولتها، میکوشد تا امکانسنجی همگرایی دولتهای ایران و عراق را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
فریبرز ارغوانی پیرسلامی؛ فاطمه فروتن
چکیده
این مقاله با هدف بررسی زمینههای فکری تکوین و تداوم دولت اقتدارگرا در چین در پی پاسخگویی به این پرسش است که چرا جامعه سیاسی چین از ابتدا مولد و میزبان دولتهای اقتدارگرا بوده و این اقتدارگرایی در تمامی اعصار حتی در جهان امروز که بسیاری از جوامع تجربهای هرچند شکلی از دموکراسی داشته اند تداوم یافته است؟ به منظور پاسخگویی به سؤال، ...
بیشتر
این مقاله با هدف بررسی زمینههای فکری تکوین و تداوم دولت اقتدارگرا در چین در پی پاسخگویی به این پرسش است که چرا جامعه سیاسی چین از ابتدا مولد و میزبان دولتهای اقتدارگرا بوده و این اقتدارگرایی در تمامی اعصار حتی در جهان امروز که بسیاری از جوامع تجربهای هرچند شکلی از دموکراسی داشته اند تداوم یافته است؟ به منظور پاسخگویی به سؤال، این مقاله با مفروض گرفتن عواملی همچون سرزمین پهناور، اقتصاد کشاورزی و یا تهاجم خارجی با برجسته کردن وجه فکری، این فرضیه مورد سنجش قرار میگیرد که بررسی زمینههای فکری و اندیشه سیاسی چین در سه دوره باستان، معاصر و میانه نشان میدهد که توجه به سنت دولت اقتدارگرا، امری ریشهدار و متناسب با زمینههای فکری جامعه چین بودهاست. حتی مولفههای پیش گفته نیز با جریانهای فکری مولد اقتدارگرایی رابطهای تکمیلی داشتهاند. یافتههای این پژوهش در نتیجه واکاوی سنت فکری و اندیشگی چین نشان میدهد که تاثیر زیاد مکاتب فکری مشوق اقتدارگرایی در دروان باستان و میانه بر فعل سیاسی چین و تداوم سنت گرایی کنفوسیوسی و ظهور کمونیسم در عصر مدرن در واکنش به نفوذ و سلطه غرب منجر به تقویت و تداوم اقتدارگرایی دولت در چین شده است. بحث از سنت دولت قدرتمند و اقتدارگرا در چین، در کنار تمرکز بر مهمترین ویژگیهای فکری و اندیشگی چین در ادوار باستان، میانه و معاصر در قالب مهمترین مکاتب فکری- فلسفی و اندیشمندان مهم منتسب به هر یک از این نحلهها، بخشهای اصلی این نوشتار برای بررسی فرضیه را تشکیل میدهند.
سید اصغر کیوان حسینی؛ طیبه محمدی کیا
چکیده
داعش را میتوان مهمترین گروه جهادی دانست که در تحققبخشی به ایدهآلیسم معلق مانده تشکیل دولت طبق نظریه خلافت در گفتمان سیاسی اهل سنت به صورت نسبی موفق ظاهر شده است . چنین رخدادی از منظر مطالعات دولت حایز ارزش تحلیلی معتنابهی است؛ چه آنکه بیانگر تحقق نسبی رویکردی کاملا آلترناتیو نسبت به تئوری دولت مدرن است. این مقاله ...
بیشتر
داعش را میتوان مهمترین گروه جهادی دانست که در تحققبخشی به ایدهآلیسم معلق مانده تشکیل دولت طبق نظریه خلافت در گفتمان سیاسی اهل سنت به صورت نسبی موفق ظاهر شده است . چنین رخدادی از منظر مطالعات دولت حایز ارزش تحلیلی معتنابهی است؛ چه آنکه بیانگر تحقق نسبی رویکردی کاملا آلترناتیو نسبت به تئوری دولت مدرن است. این مقاله در صدد مطالعه این مهم ضمن روششناسی گفتمان است. بر این اساس، پس از طرح مقدماتی در باب روش، به مطالعه گفتمانی داعش پرداخته شده است و کارکرد آن به مثابه یک گفتمان حاشیهای که رقیب گفتمان مسلط است توضیح داده شده است. پس از آن به جایگاه دولت در گفتمان داعش توجه گردیده و تبار متفاوت نگرشی از این دست با رویکرد به دولت در اندیشه مدرن توضیح داده شده است و سرانجام کنش سیاسی و معنای سیاست از دیدگاه داعش و سپس ایدهآلیسم معلق مانده و تعطیل گردیده خلافت مطرح گردیده اند. نکته قابل توجه این که فهم معنای متفاوت دولت و سیاست ورزی در گفتمان داعش با مفهوم دولت مدرن بخت پژوهشی تازه و کم یابی را پیش روی محققان علم سیاست می گشاید تا، ضمن توجه به تفاوتهای نظریه رادیکال و آلترناتیو دولت خلافت پایه، نحوه و معنای تقابل میان این دو را مطالعه و بررسی نمایند.
رضا ماحوزی؛ مسعود اعتصامی
چکیده
از جنبشهای فکری معاصر، که نسبتی با فلسفه و عرفان اسلامی دارد و ابتدا در دنیای غرب بهظهور رسید، جنبش فکری سنتگرایان یا پیروان خردِ جاودان است. در واقع این گرایش فکری بازخوانی سنن حِکمی و الهی تمدنهای ماقبل تجدد است. در این چارچوب، معرفت در قالب حکمت خالده و از طریق عقل شهودی قابل دستیابی است و سیاست ابزار رسیدن به زندگی ایدهآل ...
بیشتر
از جنبشهای فکری معاصر، که نسبتی با فلسفه و عرفان اسلامی دارد و ابتدا در دنیای غرب بهظهور رسید، جنبش فکری سنتگرایان یا پیروان خردِ جاودان است. در واقع این گرایش فکری بازخوانی سنن حِکمی و الهی تمدنهای ماقبل تجدد است. در این چارچوب، معرفت در قالب حکمت خالده و از طریق عقل شهودی قابل دستیابی است و سیاست ابزار رسیدن به زندگی ایدهآل سنتی. بهنظر سنتگرایان دموکراسی بهعنوان حکومت مطلوب جهانِ مدرن، با نفی اندیشه سلسلهمراتبی نمیتواند تمام وجوه انسان را متعالی کند. در این مقاله بر اساس نظر سنتگرایان از جمله سیدحسین نصر سلطنتِ دینی بهعنوان شیوه مطلوب حکومت و نظریهی دولت مورد بحث واقع شده است. همچنین سعی در طرح انتقادات اساسی اندیشه سنتگرایی به علم و تمدن جدید در حوزههای مختلف از جمله دولت داریم، تا بتواند برخی الزامات اندیشه سنتگرایی را برای تحول در نظم مدرن در ساحتهای مختلف فکری و اجتماعی تبیین کند و نتایج این اندیشه را برای دنیای جدید آشکار سازد. این مقاله کوششی است که با تبیین منطق نفی (دنیای جدید) در نزد سنتگرایان، راههای سنتی زیستن و اندیشیدن را در جهان معاصر از جمله در حیات سیاسی و از منظر دولت نمایان کند و در پی یافتن پاسخی به این پرسش است که برای سنتی زیستن چگونه باید با اندیشه جدید مواجه شد و جایگزین سنتگرایی برای وضعیت فعلی را از چه طریقی باید پیش گرفت؟
ماندانا تیشه یار
چکیده
شرق آسیا، سرزمینهایی را در بر گرفته است که بیشتر آنها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به استقلال رسیده و دولت ـ کشورهایی نوپا را بنیان گذاردهاند. این دولت ـ کشورها، از فردای استقلال بهدنبال برپا داشتن جوامعی توسعه یافته بودهاند. اما هر یک از آنان با روش ویژهی خود و بهگونهای متفاوت از دیگران، روند توسعه و نوسازی دولت در ...
بیشتر
شرق آسیا، سرزمینهایی را در بر گرفته است که بیشتر آنها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به استقلال رسیده و دولت ـ کشورهایی نوپا را بنیان گذاردهاند. این دولت ـ کشورها، از فردای استقلال بهدنبال برپا داشتن جوامعی توسعه یافته بودهاند. اما هر یک از آنان با روش ویژهی خود و بهگونهای متفاوت از دیگران، روند توسعه و نوسازی دولت در عرصه سیاسی را پیمودهاند. در پژوهش پیشرو، تلاش شده است تا با بهرهگیری از نظریههای توسعه سیاسی، به بررسی روندهای پیموده شده در کره جنوبی، برای دستیابی به توسعه سیاسی در درون ساختار دولت در این کشور پرداخته شود. پرسش اصلی در انجام این پژوهش آن بوده که با توجه به پیشینه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کره جنوبی، سیاستگذاران در این کشور کدام الگوی توسعه سیاسی را برای دولت در دهههای گذشته بهکار گرفتهاند؟ و دیگر آنکه، سطح توسعه سیاسی دولت در این کشور تا چه اندازه با شاخصهای نظریههای کلاسیک توسعه سیاسی، مانند میزان شهرنشینی، سطح سواد و وضعیت اقتصادی، همخوانی دارد؟ آنچه که از این پژوهش بهدست آمده، گویای آن است که ویژگیهای تاریخی و فرهنگ سیاسی و اجتماعی ویژه این جامعه، نقشی بنیادی در پیریزی پایههای توسعه سیاسی ساختارهای دولتی در آن بازی میکنند. همین امر موجب شده است که روند توسعه و نوسازی سیاسی دولت در این کشور بهگونهای منحصر بهخود شکل گیرد و موید این نکته باشد که الگوهای از پیش تعریف شده لزوما به توسعه یکسان نمیانجامند و گاه بازنگری در ارزشها و بهرهگیری از روشهایی بر پایه سنت، فرهنگ و پیشینه یک سرزمین، از کفایت بیشتری برای فراهم آوردن زمینه توسعه سیاسی دولت در آن کشور برخوردار هستند.
عباسعلی رهبر؛ فرزاد سوری
چکیده
امنیت بهمثابه مهمترین کارکرد یک دولت از مقولههای اساسی است که نیاز به آن در تمام ابعاد زندگی بشری بهنحوی مؤثر احساس میشود و پیوندی ناگسستنی با جوهر هستی انسان دارد. اندیشمندان سیاسی، برقراری امنیت در جامعه را از وظایف اصلی دولتها میدانند. این مسئله در اسلام نیز از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بوده؛ همواره طراحی آن در ...
بیشتر
امنیت بهمثابه مهمترین کارکرد یک دولت از مقولههای اساسی است که نیاز به آن در تمام ابعاد زندگی بشری بهنحوی مؤثر احساس میشود و پیوندی ناگسستنی با جوهر هستی انسان دارد. اندیشمندان سیاسی، برقراری امنیت در جامعه را از وظایف اصلی دولتها میدانند. این مسئله در اسلام نیز از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بوده؛ همواره طراحی آن در بستر نظام سیاسی اسلامی مورد توجه بوده است و در قرآن کریم بهعنوان مهمترین منبع اسلامی به گستردگیِ آن اشاره شده است. قرآن کریم امنیت را یکی از اهداف استقرار و حاکمیت خداوند و استخلاف صالحان و طرح امامت بر میشمارد. امنیت در قرآن کریم نیز دارای سطوح مختلفی است که امور معنوی، فردی، اجتماعی، سیاسی و... را در بر میگیرد. در این مقاله تلاش میشود تا با بهرهگیری از آثار مفسرین قرآن کریم مفهوم امنیت سیاسی را بهمثابه کارکرد اصلی دولت در منظومه معرفتی قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد. این انتخاب با توجه به تقسیمبندی دین اسلام در سه قالب اسلام حق (آیات قرآن کریم و سیره معصومین «ع»)، اسلام محقق نظری (آرا دانشمندان مسلمان) و اسلام محقق در عمل مسلمانان عادی و عملکرد دولتمردان صورت پذیرفته و بر مبنای طبقهبندی شناخته شده از دین اسلام یعنی «اعتقادات، اخلاقیات و احکام»، سه نوع امنیت سیاسی «کلامی ـ فکری»، «اخلاقی ـ روانی» و «کنشی ـ رفتاری» را در قرآن کریم بهمثابه اسلام حق گونهشناسی میکند تا در نتیجه به تبیین امنیت سیاسی در چارچوب دولت اسلامی بپردازد.
محمدباقر خرمشاد؛ مجید نجاتپور
چکیده
پس از انقلاب اسلامی، جریانهای فکری و سیاسی در راستای عملی نمودن نظریههای بومی، تحولات بینالمللی و تشدید روند جهانی شدن، نسبت به گذشته بهنحوی عمیقتر و اساسیتر به مفهوم توسعه پرداختند. جریان توسعهگرایان لیبرال پس از انقلاب و در پی تحول فضای گفتمانی از درون جدالهای فکری و سیاسی دههی هفتاد سر برآورد و اندکاندک زمینه ...
بیشتر
پس از انقلاب اسلامی، جریانهای فکری و سیاسی در راستای عملی نمودن نظریههای بومی، تحولات بینالمللی و تشدید روند جهانی شدن، نسبت به گذشته بهنحوی عمیقتر و اساسیتر به مفهوم توسعه پرداختند. جریان توسعهگرایان لیبرال پس از انقلاب و در پی تحول فضای گفتمانی از درون جدالهای فکری و سیاسی دههی هفتاد سر برآورد و اندکاندک زمینه را برای طرح مسائل نوسازی و توسعه کشور بیش از پیش فرآهم میدید. اگر بخواهیم با اتخاذ رویکردی ایجابی به فهم هر چه دقیقتر محتوی و بنمایههای فکری ـ سیاسی جریان لیبرال توسعهگرا در ایران بپردازیم؛ به ناچار باید به آرا و آثار محمود سریعالقلم و موسی غنینژاد که در این جریان نقش فعال فکریـ سیاسی داشتهاند، مراجعه نماییم. گفتمان توسعه در این جریان همواره میکوشد تا مفاهیم اصلی چون حکومت قانون، آزادیخواهی، اقتصاد بازار، جهانیشدن، دولت حداقلی و حقوق بشر را حول دال مرکزی «نوسازی لیبرالی» مفصلبندی نماید. پژوهش حاضر با استفاده از الگوی تحلیلی جریان-گفتمان و بهرهگیری از ظرفیتهای روش جریانشناسی و گفتمان، میکوشد تا نوع نگاه جریان توسعه گرایان لیبرال به گفتمان توسعه را ارزیابی نماید. سوال اصلی مقاله حاضر این است که توسعه در گفتمان جریان توسعهگرایان لیبرال دستخوش چه تحولاتی شده است؟ در پاسخ به پرسش فوق میتوان گفت که توسعه در گفتمان جریان توسعهگرای لیبرال با عام و جهانشمول دیدن روند نوسازی و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و دال مرکزی «نوسازی لیبرالی» بازنمایی شده است. با توجه به پژوهش حاضر، دیدگاه این جریان در عرصهی اقتصاد، سیاست و فرهنگ به شکلگیری گفتمان توسعهخواهی میانجامد که در آن، آزادی اقتصادی و توسعهی سیاسی همبستگی شدید دارد. اگرچه آنها توسعهی نهادهای مدنی سیاسی را در شرایط امروز مقدم بر آزادسازیهای اقتصادی میدانند اما میان این دو ارتباط تنگاتنگی برقرار کرده و از ایدهی دموکراسی مطابق آزادیهای فردی بهعنوان یک ارزش سرنوشتساز در اقتصاد یاد میکنند. در مقوله توسعه اقتصادی عمدهترین خواست این جریان، رساندن دولت بهحد وظایف اساسی خود و رفع موانع از نظام بازار آزاد میباشد.
شهروز شریعتی؛ مهدی عباسی شاهکوه
چکیده
همزمان با ظهور دولتهای مدرن، مفهوم کنترل اجتماعی دستخوش تحول بنیادین شد و نظارت اجتماعی که تا پیش از آن بیشتر مفهومی با ابعاد محلی و محدود بود به مفهومی حکومتی تغییر شکل پیدا کرد. نوشتار حاضر با بهرهگیری از آموزههای نظری در تبیین مفهوم کنترل اجتماعی به خوانش مجدد تاریخ دولت مدرن در ایران پرداخته و از این منظر بزرگترین و مهمترین ...
بیشتر
همزمان با ظهور دولتهای مدرن، مفهوم کنترل اجتماعی دستخوش تحول بنیادین شد و نظارت اجتماعی که تا پیش از آن بیشتر مفهومی با ابعاد محلی و محدود بود به مفهومی حکومتی تغییر شکل پیدا کرد. نوشتار حاضر با بهرهگیری از آموزههای نظری در تبیین مفهوم کنترل اجتماعی به خوانش مجدد تاریخ دولت مدرن در ایران پرداخته و از این منظر بزرگترین و مهمترین عامل ناتوانی دولت مدرن را در ایران، وجود اجتماعات قدرتمند توصیف کرده است که بهواسطه انحصارطلبی، مانع از تحقق کارویژه مهم کنترل اجتماعی از سوی حکومت میشوند. از این منظر «اجتماعات سنتی» در ایران در غیاب تکوین مفهوم «جامعه ایرانی» در برابر تغییرات و اصلاحاتی که از قدرتش میکاست، بهصورت جدی ایستادگی میکرد و رهبران نیرومند اجتماعی که در واقع رقبای حکومت مرکزی قلمداد میشدند، در یک نزاع دو سویه و دو وجهی از یکطرف با دیگر شبکههای اجتماعی و از طرف دیگر با قدرت حاکمه بر سر منافع و منابع در جنگ و ستیز بودند. اما با روی کار آمدن دولت پهلوی اول که در پی ایجاد «جامعه» مدرن بود، منازعهی میان دولت و اجتماع عمیقتر و سمتوسوی قابل توجهی گرفت؛ زیرا این دولت برای رسیدن به اهداف مدرن خود به هیچوجه شبکههای اجتماعی قدرت را بر نمیتابید و بر همین اساس نیز تلاش میکرد با افزایش قدرت کنترل و نظارت دولتی، رقبای دیگر را از صحنه خارج کند و در عین حال مانع از انجام نظارتهای اجتماعی شود؛ اگر چه که در نهایت در این رویارویی با ناکامی مواجه شد.
محسن خلیلی
چکیده
فضای مجازی نشاندهندهی دورانِ جدیدی استکه با زمانهی پیشین ناهمانندی دارد. برخی از مفاهیمِ نوپیدا در عرصهی سیاست، همانندِ جهانیشدن، دهکدهی جهانی، دولت الکترونیک، فضای مجازی، دموکراسی سایبر، جامعهی مدنی مجازی، سبب شدهاند عملکرد دولتها دچار تغییر شود. هدف نوشتار این است که با بهرهگیری از کار ویژههای اصیلِ دولت ...
بیشتر
فضای مجازی نشاندهندهی دورانِ جدیدی استکه با زمانهی پیشین ناهمانندی دارد. برخی از مفاهیمِ نوپیدا در عرصهی سیاست، همانندِ جهانیشدن، دهکدهی جهانی، دولت الکترونیک، فضای مجازی، دموکراسی سایبر، جامعهی مدنی مجازی، سبب شدهاند عملکرد دولتها دچار تغییر شود. هدف نوشتار این است که با بهرهگیری از کار ویژههای اصیلِ دولت نشان دهد که در روزگارِ برتری ابزارها و مفاهیمِ فضای مجازی بر پیوند فرمانبران و فرمانروایان، میبایست توجه کرد که دولت، همچنان بر فضای سیاست، حکمفرما است، گرچه، شهروندان نیز چابکتر و آگاهتر شدهاند. ارزشافزودهای که در این نوشتار بدان دسترسی و تأکید شده، این است که دولتها، در عرصهی زمامداری، همچنان از سازوکارهای زور و تطمیع و وادارسازی و اجبار و فرمان و الزام و جایگزینی و برکناری و قانون بهره میگیرند. اما، دلیلِ نخستینِ حکومتگری، در دوران دولت الکترونیک، تغییر چهره داده و به مقولهای سهپایه (حقّانیت، قانونیت، کارآمدی) تبدیل شده است. منظور از دلیلِ نخستین، همان مفهومِ دیرین «مشروعیت (Legitimacy)» است. ولی، بهجای پرسشِ «چرا از یک حکومت باید اطاعت کرد»، امروزه این پرسش که «چگونه یک حکومت پابرجاتر میشود»، درستتر است. اگر در دورانِ هژمونی رویکردِ کلاسیکِ سیاست، این جنبههای سختِ قدرت بود که بر پیوند فرمانبران و فرمانروایان، حاکم بود، اکنون، در دورانِ نوظهورِ مجازیشدگی و سایبریشدنِ سیاست، افزون بر قدرت سخت، دولتها از قدرت نرم (تبلیغ، نفوذ، جلوه، ادغام، نمایش، جاذبه، ذهنیتسازی) برای پایایی خود، بهره میگیرند. این نوشتار مبتنی برروششناسی انتقادی است.
حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
چکیده
هدف نخست نگارنده در این مقاله، آن است که اهمیت نظری استدلالهایی را نشان دهد که له و علیه رابطهی فضای مجازی و دموکراسی مطرح شدهاند. هدف بعدی و مهمتر آن است که نشان دهد چرا هر دوِ این نگرشها مسیر نادرستی را پیمودهاند؛ بدین معنا که بهجای آنکه به ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه نگاه کنند و محدودیت و بسط قدرت دموکراسی یا ...
بیشتر
هدف نخست نگارنده در این مقاله، آن است که اهمیت نظری استدلالهایی را نشان دهد که له و علیه رابطهی فضای مجازی و دموکراسی مطرح شدهاند. هدف بعدی و مهمتر آن است که نشان دهد چرا هر دوِ این نگرشها مسیر نادرستی را پیمودهاند؛ بدین معنا که بهجای آنکه به ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه نگاه کنند و محدودیت و بسط قدرت دموکراسی یا دولت را با توجه به آنها توضیح دهند، وجه مستقل و علیحدهای برای فضای مجازی در نظر گرفتهاند و بدینسان، قادر به فهم همه جانبه و عمیق عوامل عینی محدود کنندهی قدرت دولت و بسط دهندهی قدرت اجتماعی نشدهاند. در قسمت دوم مقاله به سویههای غیردموکراتیک فضای مجازی پرداختهایم. این قسمت از اینجهت اهمیت دارد که ایدههایی را بیان میکند که خلاف نگرش کلی و متعارف؛ یعنی سودمندی فضای مجازی برای دموکراسی است و از این لحاظ وجه افتراقی وافزایشی مهمی در این حوزه دارد. ما به نقد این نوع نگاه نیز پرداختهایم و خاطر نشان کردهایم که عدم تحقق «امر سیاسی» در جوامع اقتدارگرا، نه ناشی از خصلتهای به اصطلاح ذاتی و مستقل فضای مجازی، بلکه برآمده از عدم شکلگیری نهادها، انجمنها و عرصههای عمومی عینی در جامعه است و از سوی دیگر استفاده [یا سوءاستفادهی] دولت از این ابزار، ناشی از ماهیت و کارویژههای این دستگاه سیاسی و نیز بستر اجتماعی و اقتصادی خاصی است که دولت از آن برخاسته است.
حمید یحیوی
چکیده
رهیافت فوکویی با خارج شدن از مسئله دولت و کاوش در آن بر پایهی حکومتمندی، مسیر جدیدی از تحقیق دربارهی ماهیت دولت و اجزای تحلیلی آنرا مطرح کرده است. فوکو با ابداع مفهوم «حکومتمندی» علاوهبر ترجیح تمرکز بر کردارهای حکومتی بهجای نهادها در نظریهی سیاسی، روند دخالت ذهنیتها در کردارهای حکومت را به نمایش میگذارد ...
بیشتر
رهیافت فوکویی با خارج شدن از مسئله دولت و کاوش در آن بر پایهی حکومتمندی، مسیر جدیدی از تحقیق دربارهی ماهیت دولت و اجزای تحلیلی آنرا مطرح کرده است. فوکو با ابداع مفهوم «حکومتمندی» علاوهبر ترجیح تمرکز بر کردارهای حکومتی بهجای نهادها در نظریهی سیاسی، روند دخالت ذهنیتها در کردارهای حکومت را به نمایش میگذارد و با اینکار پرده از تحولی در ذهنیتِ حکومت در عصر جدید بر میدارد که امروزه ابعاد ویژهای یافته است. بهطور کلی از نگاه فوکو، دولت یک پدیدهی اختراعی است که از سویی به «عقلانیتهای حکومتی» بهعنوان بُعد فکری و از سویی دیگر به «فنون حکمرانی» بهعنوان بُعد کرداری مرتبط میشود. علاوهبر این «سامانههای حکومتی» را نیز بهعنوان بُعد نهادی دولت میتوان به این دستگاه تحلیلی افزود تا ارائهی تحلیل سه بُعدی «دولت» (عقلانیت، کردار، نهاد) از دیدگاهی انتقادی بهنحوی تکمیل شود که کاربست آن، دامنه وسیعی از حکمرانیهای لیبرال و غیرلیبرال را شامل شود.
شجاع احمدوند؛ مجتبی یاور
چکیده
چکیده حکمرانیِ ایرانی در سدهی نوزده میلادی، سرآغاز شکلگیری گونهای دیگر از حکمرانی، متفاوت با دورههای پیشین بود. نوعی تغییر در سبک حکومتگری، که در نیمهی دوم قرن و در عصر پنجاه سالهی ناصری، با بهکارگیریِ مفهوم نظری و عملیِ «ترقی» برای توصیف آن از سوی نیروهای چندگانهای که خواهان «ترقی» بودند، در یک گفتمان ...
بیشتر
چکیده حکمرانیِ ایرانی در سدهی نوزده میلادی، سرآغاز شکلگیری گونهای دیگر از حکمرانی، متفاوت با دورههای پیشین بود. نوعی تغییر در سبک حکومتگری، که در نیمهی دوم قرن و در عصر پنجاه سالهی ناصری، با بهکارگیریِ مفهوم نظری و عملیِ «ترقی» برای توصیف آن از سوی نیروهای چندگانهای که خواهان «ترقی» بودند، در یک گفتمان مفصلبندی شد؛ گفتمان «ترقی» و تغییر در حکمرانی، به کانون نوشتارها و کردارهای آن دوره مبدل شده بود. در این مقاله، قصد ما آشکار ساختن نقش (آگاهانه و ناآگانهی) حکومت در انطباق خود با شرایط و تحولات جدید و میزان انبساط آن در پذیرش انطباق با تحولات است. تغییرات نوخواهانه در طول سدهی نوزده در ایران، حکمرانیِ ایرانی را به سمتوسویی کشاند که به میزانی از توزیعِ قدرت مطلقهی سیاسی تن در دهد؛ شکلی از واگذاریِ حداقلیِ بخشی از اختیارات سنتی نهاد پادشاهی در سطوح جدید بوروکراتیک. این تغییرات که همچون افزونهای بیرونی بر اقتدار مطلق و دیرینهی آن حادث و اضافه شده بود فراتر از ظرفیت و امکانهای نهاد سنتیِ پادشاهی بود؛ از اینرو، برای تحقق آنها ناگزیر به چشمپوشی از بخشهایی از اختیارات سنتی خود گشت.