اندیشه سیاسی
صادق صفارزاده؛ محمدجواد غلامرضاکاشی
چکیده
میان مورخین و دانشمندان علوم سیاسی همواره بحث بوده که پدران بنیانگذار ایالاتمتحده آمریکا در تأسیس دولت و تدوین قانون اساسی از چه فیلسوف و اندیشمندی بیشترین بهره را بردهاند. این دانشمندان عمدتاً به جان لاک، مونتسکیو و برخی از جمهوریخواهان انگلیسی همچون «اَلجِرنون سیدنی» و «جیمز هرینگتون» اشارهکردهاند و کوشیدهاند ...
بیشتر
میان مورخین و دانشمندان علوم سیاسی همواره بحث بوده که پدران بنیانگذار ایالاتمتحده آمریکا در تأسیس دولت و تدوین قانون اساسی از چه فیلسوف و اندیشمندی بیشترین بهره را بردهاند. این دانشمندان عمدتاً به جان لاک، مونتسکیو و برخی از جمهوریخواهان انگلیسی همچون «اَلجِرنون سیدنی» و «جیمز هرینگتون» اشارهکردهاند و کوشیدهاند تا حضور اندیشهی این افراد را در مباحث پدران بنیانگذار بیابند. بااینحال، اندک کسانی بودهاند که به تأثیر نظریات ماکیاولی بر آراء پدران بنیانگذار در تأسیس دولت ایالاتمتحده آمریکا اشارهکرده باشند. این غفلت از تأثیر ماکیاولی و نادیده انگاشتن نقش او باعث شگفتی است چه آنکه ماکیاولی یکی از مهمترین نظریهپردازان جمهوری در دوران مدرن است و لذا حداقل کوششی برای یافتن آثار احتمالی نظریات این فیلسوف سیاسی بر اندیشۀ پدران بنیانگذار در تأسیس جمهوری ایالاتمتحده موجه بود. پرداختن به این مسئله ازآنرو حائز اهمیت است که اتکا به نظریات فلسفی این فیلسوف سیاسی در تأسیس یک دولت جدید یا بهعبارتدیگر دولتسازی را آشکار میسازد. در این مقاله کوشش خواهیم نمود با اتخاذ روشی کیفی و ایستاری متن محور و با گردآوری دادهها بهصورت کتابخانهای-اسنادی، تأثیر اندیشهی ماکیاولی بر آراء پدران بنیانگذار آمریکا را بررسی نموده و نشان دهیم که دولت ایالاتمتحده و قانون اساسی بادوام آن، ثبات و استواری خویش را مدیون اتکا به نظریات ماکیاولی است.