مجتبی یاور
چکیده
تفسیر سیاست در دولت پهلوی، بر مبنای الگوی نوستالژیا، هدف این مقاله است. نوستالژیا، بهمنزله موقعیتی بنیادین در حیات ذهنی انسان، میتواند عرصه سیاسی را متأثر از مضامین و انگارههای خود سازد. در این مقاله، با تمرکز بر دوره پهلوی، قصد داریم تا که نشان دهیم، مشروعیت، که از زمره مفاهیم اساسی مرتبط با سیاست است، ماهیتی عمدتاً نوستالژیک ...
بیشتر
تفسیر سیاست در دولت پهلوی، بر مبنای الگوی نوستالژیا، هدف این مقاله است. نوستالژیا، بهمنزله موقعیتی بنیادین در حیات ذهنی انسان، میتواند عرصه سیاسی را متأثر از مضامین و انگارههای خود سازد. در این مقاله، با تمرکز بر دوره پهلوی، قصد داریم تا که نشان دهیم، مشروعیت، که از زمره مفاهیم اساسی مرتبط با سیاست است، ماهیتی عمدتاً نوستالژیک بهخود گرفته بود. الگوی نوستالژیا، خودآگاه و ناخودآگاه، به یکی از سرمشقهای جاافتاده و مسلط بر گفتمانهای ایران عصر پهلوی تبدیل شده بود. در این مقاله، نوستالژیا، بهمثابه محل اتصال فرهنگ و سیاست تفسیر میشود. الگوی نوستالژیا، آنچنان فراگیر بود که، حتی صورتبندی نظری ایدهها و افکار نیروهای رقیب و مخالف دولت پهلوی نیز، بیشتر درون چنین سرمشق فراگیر و عامی انجام میشد. این، عام بودن نوستالژیا است که هم گفتمان ملی ایران باستانگرایی حاکم و هم گفتمان دینی اسلامگرایی رقیب (و برخی دیگر گفتمانهای حاضر در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی) را پوشش میدهد. الگوی نوستالژیا، در عرصه سیاست، برای یکی (دولت پهلوی)، مقدمات کسب اعتبار و مشروعیت تدارک میدید و برای دیگری (گفتمان رقیب)، لوازم مورد نیاز جهت سلب مشروعیت از نظام موجود را فراهم میکرد. پارادایم نوستالژیا، نشان خود را بر سیاست در ایران آشکار ساخت.