محمدتقی قزلسفلی
چکیده
پدیدار شدن واژه زیبایی شناسی در اواخر سدهی هجدهم در معنای لذت بیطرفانه بود. از نیمهی دوم سدهی نوزدهم با طرح نظریهی پایان هنر هگل و پیدایش ایدئولوژیها و جریانهای هنری مدرن، نسبت زیبایی و سیاست اهمیت یافت. چنان که در نیمهی نخست قرن بیستم در دو دولت تمامیت خواه کمونیسم و فاشیسم آثار این پیوند مورد توجه نظریه پردازان ...
بیشتر
پدیدار شدن واژه زیبایی شناسی در اواخر سدهی هجدهم در معنای لذت بیطرفانه بود. از نیمهی دوم سدهی نوزدهم با طرح نظریهی پایان هنر هگل و پیدایش ایدئولوژیها و جریانهای هنری مدرن، نسبت زیبایی و سیاست اهمیت یافت. چنان که در نیمهی نخست قرن بیستم در دو دولت تمامیت خواه کمونیسم و فاشیسم آثار این پیوند مورد توجه نظریه پردازان قرار گرفت. در مقالهی حاضر این پرسش اساسی طرح شده است که ایدهی زیبایی شناسانه شدن سیاست چگونه سبب تحکیم و ابزار مشروعیت آفرینی دولت میگردد؟ مفروضهی نوشتار حاضر با تمرکز بر دولت فاشیستی، بررسی ساز و کارهای زیبایی شناسی فاشیستی است که با حذف نظریهی خودآئینی فرهنگ و هنر، این بار همچون تکنیک سلطه در خدمت ساخت و مشروعیت بخشی دولت عمل میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد پدیداری عینی سبب پالایش زیبایی شناختی قدرت دولت، تقویت و ضروری ساختن جنگ و خشونت و هم چنین حمایت از سرعت و فناوری در جهت وصول به اهداف این دولت تام گردیده است. مقاله از چارچوب نظری زیبایی شناسی انتقادی بهره برده و به روش توصیفی ـ تحلیلی به نگارش درآمده است.