مجتبی مقصودی
چکیده
جنگ و صلح واقعیت همه جوامع بشری و از جمله جوامع چندفرهنگی با محوریت نهاد دولت است. اینکه آیا صلح محصول عمل دولتهاست یا خیر؟ و صلح واقعیتی سیاسی و امری ساخته شدنی است یا امری ناخودآگاه و فرض گرفتنی؟ همه این پرسشها تلاش دارند تا نقش دولتها را بعنوان بزرگترین نهاد سیاسی رسمی در امر صلح مورد بررسی قرار دهند. در هر سمت از این پرسشها، ...
بیشتر
جنگ و صلح واقعیت همه جوامع بشری و از جمله جوامع چندفرهنگی با محوریت نهاد دولت است. اینکه آیا صلح محصول عمل دولتهاست یا خیر؟ و صلح واقعیتی سیاسی و امری ساخته شدنی است یا امری ناخودآگاه و فرض گرفتنی؟ همه این پرسشها تلاش دارند تا نقش دولتها را بعنوان بزرگترین نهاد سیاسی رسمی در امر صلح مورد بررسی قرار دهند. در هر سمت از این پرسشها، صاحبنظرانی قرار گرفتهاند؛ برخی با برداشت از صلح به مثابه نبود جنگ، دولتها را کارگزار اصلی بنای صلح در هر جامعه دانستهاند و عدهای دیگر با ابتنای صلح بر گسترش ناخودآگاه یک فرهنگ خاص، از نقش دولتها در این امر کاسته و بر نقش و مسئولیت نیروهای اجتماعی، نهادهای مدنی و نخبگان تأکید دارند. این مقاله در راستای پاسخگویی به این پرسش است که نقش دولتها در صلحسازی و مصالحه بویژه در جوامعی که از تنوع و گونهگونی فرهنگی برخوردارند، چه بوده و این دولتها از چه ویژگیهایی برخوردارند؟ مقاله به لحاظ ماهیت و روش، از نوع توصیفی- تحلیلی و به لحاظ ابزار گردآوری اطلاعات، روش کتابخانهای و نیز از نظر تجزیه و تحلیل یافتهها در چارچوب روش تحلیل کیفی قابل طرح میباشد. یافتههای پژوهش بر این نکته تأکید دارد که پرداختن به موضوع صلح بدون پرداختن به مسئولیت اجتماعی- نهادی و نیز ساخت و بافت سیاسی دولتها امکانپذیر نبوده و علیرغم منحصر به فرد بودن ماهیت هر تعارض و درگیری، دولتهای مصالحهگر از یکسری ویژگیهای مشترک همچون برخورداری از ظرفیتهای نهادی مناسب، فراگیر بودن، دمکراتیک بودن و تنوعپذیری رسانهای، حزبی و هویتی و اقتصاد متوازن برخوردارند.
هادی صادقی اول؛ حسین محسنی
چکیده
از دیرباز تاکنون یکی از آرمانهای بزرگ بشریت، آرمان صلح و چگونگی تحقق آن بوده است و برای نیل به این منظور از ابزارهای مهمی چون خردگرایی، اخلاقگرایی و ارتباطات انسانی بهره گرفته شده است. در این بین پیامبران و مبلّغان دینی نیز سهم بزرگی در ترسیم منظومه صلح داشتهاند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با ایجاد دولتهای دینی یا خودشان پیگیر ...
بیشتر
از دیرباز تاکنون یکی از آرمانهای بزرگ بشریت، آرمان صلح و چگونگی تحقق آن بوده است و برای نیل به این منظور از ابزارهای مهمی چون خردگرایی، اخلاقگرایی و ارتباطات انسانی بهره گرفته شده است. در این بین پیامبران و مبلّغان دینی نیز سهم بزرگی در ترسیم منظومه صلح داشتهاند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با ایجاد دولتهای دینی یا خودشان پیگیر صلح و نوعدوستی بوده و یا با پیوند زدن دین و سیاست، حاکمان سیاسی را به سمت پرهیز از جنگ و خشونت سوق دادهاند. پرسش این است که مانی که از پیامبران ایران باستان قلمداد میشد، چگونه در گستره نظر و عمل خود بر معادله صلح و نوعدوستی در ایران باستان و در ساختار دولتهای باستانی تاکید کرده است؟ یافتههای پژوهش که به شیوه توصیفی/ تحلیلی گردآوری شده است، نشانگر آن است که مانی با تبلیغ آموزههای دینی خود، درصدد ایجاد نوعی دولت آیینی یا حاکمیت دینی است که استعاره صلح و نوعدوستی را برای انسانها تمهید نماید. مانی برای نیل به این منظور از راهکارهای مختلفی چون تعامل با سایر ادیان و نیز ترسیم زیبایی صلح و نوعدوستی با نقاشی و موسیقی بهره گرفته و حتی غایت مبارزه خیر و شر را نیز بر مبنای نوعدوستی و صلحی فضیلتمند به تصویر میکشد.
سید علی محمودی
چکیده
نافرمانی مدنی در نظریۀعدالت جانرالز، کنش اعتراضآمیز شهروندان نسبت به برخی از قانونها و سیاستگذاریهای ناعادلانه در حکومتهای دموکراتیک با هدف اصلاح و یا تغییرآن، برپایۀ قانون اساسی از راههای خردمندانه و صلحآمیز است. رالز نافرمانی مدنی را بر بنیانهای فلسفی- اخلاقی استوار میسازد و ضمن توجیه آن برمبنایدواصل عدالت، ...
بیشتر
نافرمانی مدنی در نظریۀعدالت جانرالز، کنش اعتراضآمیز شهروندان نسبت به برخی از قانونها و سیاستگذاریهای ناعادلانه در حکومتهای دموکراتیک با هدف اصلاح و یا تغییرآن، برپایۀ قانون اساسی از راههای خردمندانه و صلحآمیز است. رالز نافرمانی مدنی را بر بنیانهای فلسفی- اخلاقی استوار میسازد و ضمن توجیه آن برمبنایدواصل عدالت، نقش این کنش مدنی عاری از خشونت را مورد بحث قرار میدهد. او نافرمانی مدنی را بهعنوان کنشی قانونی و اخلاقی موجه میداند، زیرا این اقدام دربرابر بیعدالتی، ناکارآمدی اقدامات قانونی دیگر و با پذیرش برخی محدودیتهای ناگزیر، بهعمل درمیآید. این کنش برمدار گسترش آزادیها، عقلانیت، واقعگرایی و اجماع همپوشان شکل میگیرد. بدینسان، نافرمانی مدنی حرکتی دموکراتیک با هدف اصلاح پارهای از قانونها و ساختارها است و نمیتواند کنشی ستیزهجویانه باشد. این پژوهش با بهرهگیری از روش تحلیل مفهومی و ارزیابی انتقادی براساس فلسفۀ تحلیلی، بهتبیین و نقد موضوع نافرمانی مدنی در فلسفۀ سیاسی رالز میپردازد. برآیند این پژوهش آناست که اندیشههای رالز درمقام تعریف و تبیین اصول و ارکان فلسفی ـ اخلاقی و نیز ترسیم دقیق مرزهای نافرمانی مدنی از کنشگریهای ستیزهجویانه، دارای سازگاری منطقی و استحکام نظری است. در برابر، رهنمودهای عینی و عملمحور او دراینباره، در مواردی با ابهامها و کاستیهایی همراه است. رالز در ارائۀ این رهنمودها از روشی یگانه پیروی نمیکند.
سیدرضا موسوی نیا؛ سید جواد طاهایی
چکیده
جنگ و صلح از اصلیترین مسائل دولتها و ملتها است اما موضوع صلح در مقایسه با جنگ، هم در جهان و هم در کشور ما، تصوری نابسنده و نارسا دارد و از این رو نیازمند بازاندیشی است. نظریهی مدرن صلح میگوید: صلح محصول مدیریت یک دولت و یا مجموعهای از دولتها است که مستظهر به قدرت نظامی و هراس ناشی از آن ایجاد میشود. این نظریهی ساده و ...
بیشتر
جنگ و صلح از اصلیترین مسائل دولتها و ملتها است اما موضوع صلح در مقایسه با جنگ، هم در جهان و هم در کشور ما، تصوری نابسنده و نارسا دارد و از این رو نیازمند بازاندیشی است. نظریهی مدرن صلح میگوید: صلح محصول مدیریت یک دولت و یا مجموعهای از دولتها است که مستظهر به قدرت نظامی و هراس ناشی از آن ایجاد میشود. این نظریهی ساده و موسع به مفروض اصلی مطالعات صلح در رشتهی حقوق و روابط بینالملل در قرن بیستم تبدیل شده است اما در این نوشتار مدعا آن است که نظریهی مدرن صلح نه تنها مرتبط با واقعیت تاریخی «صلح» نیست، بلکه نقطهی مقابل آن است. بر این اساس این سؤال مطرح میشود که آیا صلح عبارت از استقرار نظم و ثبات در منطقه توسط دولتها است یا واقعیتی تدریجیتر و ریشهایتر از استقرار نظم و ثبات؟ استدلال میکنیم که: صلح، توان و کارکرد یک اجتماع تاریخی [یا تمدن] برای تلطیف و قابلزیستساختن مناطق پیرامونی خود از طریق گسترش ناهشیار فرهنگی است. این رویکرد کلاسیک به صلح است که در مقابل رویکرد مدرن قرار میگیرد. نتایج این رویکرد به صلح این است که صلح مشخصهی دولتها نیست، مشخصهی اجتماعات است؛ صلح یکجانبهگرایی نیست، رابطه است؛ صلح ناشی از قدرت اجبار نیست، ناشی از آزادی و خودانگیختگی است. ایران از جملهی آن اجتماعات تاریخی است که روابط صلحآمیز مبتنی بر رویکرد کلاسیک با اجتماعات پیرامونی خود در سراسر تاریخ خود داشته و از این رو توصیه میشود که سیاستخارجی آن مبتنی بر اندیشهی کلاسیک به صلح باشد.