حسین سلیمی
چکیده
در این مقاله دو مدعای مطرح شده در مورد آینده دولت در فرایند جهانیشدن که در آثار احمد گلمحمدی نیز مورد تأکید قرار گرفته است مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مدعای اول در مورد تحقق جهانیشدن و تداوم آن به عنوان فرایندی است که ماهیت پدیدههای اجتماعی را دگرگون خواهد کرد. مدعای دوم در مورد آینده دولت است. به خصوص دولت به معنای وبری آن. ...
بیشتر
در این مقاله دو مدعای مطرح شده در مورد آینده دولت در فرایند جهانیشدن که در آثار احمد گلمحمدی نیز مورد تأکید قرار گرفته است مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مدعای اول در مورد تحقق جهانیشدن و تداوم آن به عنوان فرایندی است که ماهیت پدیدههای اجتماعی را دگرگون خواهد کرد. مدعای دوم در مورد آینده دولت است. به خصوص دولت به معنای وبری آن. پرسش اصلی در این مقاله این است که از منظر نگرشهای گوناگون در مورد جهانیشدن آیا دولت به معنای وبری تداوم خواهد یافت؟ فرضیهای که به دنبال بررسی صحت آن هستیم این است که با تداوم فرایند جهانیشدن دولت به حایت خود ادامه خواهد داد اما با تحول جدی در کارکرد و نحوۀ نقشآفرینی در عرصۀ جهانی مواجه خواهد شد. در این زمینه مروری بر نظریهها و اندیشههای برخی از صاحبنظران اصلی جهانیشدن انجام شده و نشان داده شده است که از دید اکثر این نظریات، فرایند جهانیشدن ادامه یافته و به فشردگی بیشتر و عمیقتر فضا و زمان منجر خواهد شد. در عین حال دولت نیز به حیات و تأثیرگذاری خود ادامه خواهد داد اما ماهیت و کارکرد دولت عمیقا متحول خواهد شد و به تدریج از معنای وبری خود فاصله خواهد گرفت. برای نشان دادن صحت این مدعا هم به بررسی نظریات نظریهپردازان اصلی جهانیشدن پرداخته و هم با بررسی برخی از واقعیت و آمار موجود در فضای جهانی به خصوص پس از وقوع همهگیری کرونا و جنگ اوکراین نشان خواهیم داد که در عرصۀ واقعیت چه اتفاقی برای این فرایند جهانیشدن و آیندۀ دولتها افتاده است.
حسین سلیمی
چکیده
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی ...
بیشتر
از زمانیکه تمامی پدیدههای اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ـ ملتهای جدید شکل گرفت و هویتهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونینترین و وسیعترین جنگهای تاریخ در این دوران و به دست دولت ـ ملتهای مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی این پرسش اساسی است که آیا خشونت و منازعه عنصری ذاتی در بنیانِ نهادِ دولت ـ ملت مدرن بوده است؟ در راستای پاسخ به این پرسش در قالب یک پژوهش نظری، ابتدا تعاریف کلاسیک از مفهوم دولت ـ ملت مورد بررسی قرار میگیرد؛ سپس زمینهها و مبانی تاریخی شکلگیری دولت ـ ملتها تدقیق میشود و در نهایت ابعاد اساسی خشونت و منازعه نهاد دولت ـ ملت مدرن در اندیشهی پنج متفکر بزرگ این عرصه (بدن، هابز، روسو، هگل و وبر) جستجو خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفکرات و ارزشهای فراگیری که در مورد صلح وجود دارند و در دوران مدرن شناخته شدهاند؛ دولت ـ ملت بهعنوان نهاد قدرت سیاسی مدرن حاوی نوعی خشونت سازمانیافته است که در شکل کلاسیک خود آنرا بازتولید میکند. بهعبارت دیگر خشونتهای فراگیر در تاریخ معاصر بشر بهگونهای در این نهاد مدرن، ریشه دارد. از اینرو در جریان تحولات جهانی بهنظر میرسد، نهادینه شدن صلح تنها با تحول بنیادین دولت مدرن امکان تحقق خواهد یافت.